Ben (IRN) & Soroush
Ben (IRN)
Ben (IRN)
Ben (IRN)
Ben (IRN)
Ben (IRN)
Ben (IRN)
Ben (IRN)
Ben (IRN)
Ben (IRN)
Ben (IRN)
Ben (IRN) &
Ben (IRN)
Ben (IRN) & Yahyaa
Ben (IRN)
Ben (IRN)
Ben (IRN)
Ben (IRN)
[ورس]
کوه به رود گفت
و رود همنشین بی کران بود
شنید
و رود به بیکران گفت
یا که بی کران به وعده ی تهنشین از زیر زبون رود کشید
نمیدونم
اما بیکران تهنشین کردن ناممکن دید، ولی نمیخواست
بگه به ساحل قشنگش از چیزی که شنید
تحمل نداشت آتیش گرفته بود
کشتی هارو غرق کرد
ساکناش فهمیدن که با گذشته فرق کرده
فهمیدن که بیکران نهنگا رو رونده
خودکشی نه بیکران قاتل نهنگ
از گل نازکتر به ساحلش نمیگفت
موهاشو میبافت یه لحظه غافلش نمیشد
ولی حالا بحث داشتن و طعنه های ریز
زبون صحبت نداشت میساخت صخره های تیز
یا نکنه نهنگا میخواستن به ساحل بگن
کی نهنگارو کشت؟ بیکران یا شعر من؟
کوه فقط به رود گفته بود
(دیوار زندونشو خودش چیده و بعد بهش عادت کرده)
فک میکرده عاشقش شده ولی با دیدن آزادی مشروط کلاغ
پر پرواز عقاب، طوطی توی قفس، آدم برفی، رود، گندآب
یه شک تو خودش دیده
بیکران که عاشق ساحلش بود حالا اونو دیوار زندون میدید
میخواست بذاره بره به صخره مشت میکوبید
چون نه پای رفتن داشت نه نای موندن
نه بال پرواز اما محال موندن
پس ساکناشو میکشت از درون میگندید
ساحلم دیگه اونو نمیفهمید
کوه این صحنه هارو دید و برید
باز صدای باد و شنید و برید
خونه ی بی خونه راهه
اینو زوزه کشید و برید
پر عقاب و انداخت توی آب
یه نگاه به خودش انداخت توی آب
توی بیکران، آسمونو دید،
با خودش، پر عقاب، ابرای سپید