Div,Divar,Delbar,Divoone

؛[ورس]؛
بکِش دست کودکیمو، بِکِش
‎اون نگاه های خجل دزدکیمو بکش
‎باور نکن بازی بغض بازیگر صدامو
‎بیا بیا، اشکای دروغکیمو بچش
‎تو باد نقش بزن به خنده های من
‎پاک کن، بکش رو تموم رد پای من
‎یکیو جای من بکش، تو سایه گم نشه
‎یکی که لا اقل بتونه بخنده جای من
‎هیولای تنها، پاییز اومده باز
‎اینبار قراره کجای قصرت نمناک شه
‎امسال قراره کدوم دیوار بریزه
‎کی قراره این شرایط خطرناک شه
‎روی ستوناشو پوشونده پیچک خوشگل
‎ولی دستاش، دل آجراشو پاره کرده
‎تاریکی رو دوس داری، میدونم میدونم
‎ولی این سیاهی، شب پرکارو آواره کرده
‎نمیشینه هیچ پرنده ای روی بومت
‎برق نمیزنه دیگه چشای آرومت
‎آینه ها خوابن، زیر پارچه های پر خاکو
‎خاکستری خشک شده رو قلموی شومت
‎نمیشینه پرنده رو بوم نقاشیت
‎این زمینه ی کِدر به خالی موندن محکومه
‎گریه ی آسمونو پشت شیشه ها بکش
‎نقاش! چرا فصلای تو از رنگ محرومه
‎سر به سرم نذار، دست به سرم نکن
‎من به این در عادت کردم
انقدر در به درم نکن
‎دست به من نزن اگه منتی تو کاره
‎ولی محو نشو، دوباره محو ترم نکن
‎من از برم تمومه آدرسای غلطو
‎از میدون آزادی تا دَرَکِه و درکو
‎این سر گردون داشت حکم چرخ و فلکو
‎تو پازل هر چهره ای میکشیدم سرکو
‎ندیدم یه نشونه از لبخندت
‎انگار تمومه راهنماها کورن
‎انگار تمومه آزادی تو بندت
‎انگار تمومه رسیدنا دورن
‎وقتی که میگن عاشق بغض صدامن
‎کاغذا پر میشن از چرا من چرا من
‎آواز انقدر به خودش تو گلو می پیچه
‎که میسازم از تمومه این پیچکا یه آهنگ

؛[همخوان]؛
‎اونقدر حسودم که دوس ندارم شنیده شی
‎بشی بارون، رو گونه غریبه ها چکیده شی
‎با این لطافت، چطوری دلیل فرسایشی
‎دیو، دیوار، دلبر، دیوار، دیوونه، دیو
‎اونقدر حسودم که دوس ندارم شنیده شی
‎بشی بارون، رو گونه غریبه ها چکیده شی
‎با این لطافت، چطوری دلیل فرسایشی
‎دیو، دیوار، دلبر، دیوار، دیوونه، دیو