Zardak o Zargar

[آلبوم کندو | متن آهنگ «زردک و زرگر» از صفیر]

[قسمت ۱]
یکیشون عسل
یکیشون کارگر
به عسله می‌گن زنبور زرگر
به کارگره می‌گن زنبور زردک
کف دستشون مثل نقشست
بلدن چم و خم دشت و صحرا، کوه و جنگل
یه عمری دنبال گل گشتن
نه سوالی می‌کردن و نه پی جواب رفتن
هنوزم فقط جنبندن
تحت فرمان ملکه ان
ثمرشون به سود همست و
با رفتنشونم که دوره از کندو خطر
خلاصه تو یکی از گشتا
زرگر تند بال میزد و سرگرم نمونه گیری از گردا بود
که میبینه زردک رنگی به رو نداره شده زرد تر
تو فکر و سلانه میاد و نداره نشونه ای از سال
میره بشه جویای احوال
میگه چیشده نکنه سرما زده بهت
یا هرچی رشته کردی پنبه کرده و براش تنگ دلت
یا گلا خوب نبودن کنی گرد گیری
یا رمقی نداری پر کنی از چیزی دست و پا رو
زردک با تلخی لبخند میزنه میگه زرگر
کندو نه به فکر من هست نه تو نه حتی بقیه
بسه که هرچی دیوار بره بالا حاشاست
چرا راه دور این همه شیرابه آشغال

[هم‌خوان]
انگاری زردک شده آدم
هی میاره دلیل با منطق
نکنه که زرگر بشه آدم
نمیدونه عشقو با چی بسنجه
انگاری زردک شده آدم
هی میاره دلیل با منطق
نکنه که زرگر بشه آدم
نمیدونه عشقو با چی بسنجه

[قسمت ۲]
زرگر نه نمیگه ولی
انگار تو فکرِ
زردکم که حال سر حالِ و
انسان تو جلدشه
میگه مگه ندیدی شیدا میشه خرج اسیری
شنیدم میگن ملکه دست نشوندست و
ما واسه آدما میسازیم شهد زودرس
امتحانش بی ضررِ
من از قبل دستش رو خوندم
اگه مرگمون سر رسید
در عوض واسه رهایی سرمون رفته
زرگر میگه بسه بسه بسه
نگاهش میفته به آشغالایی که شیرابه شون زرده
یکیشون عسل
یکیشون کارگر
عسلِ زردک و کارگر به خیال خودش زرگرِ
کف دستشون چرک ولع
یادشون رفته چم و خم دشت و صحرا، کوه و جنگل

[هم‌خوان]
انگاری زردک شده آدم
(آدم)
انگاری زرگر شده آدم
(بوی آدم)
انگاری زردک شده آدم
انگاری زرگر شده آدم
(باید بندازیمشون بیرون)
(اونارو از کندو بیرون کنیم)