[آلبوم کندو | متن آهنگ «چلّه» از صفیر]
چله نشستیم رو چهل پله
پله به پله رو هر پله
گره باز میشه از سرّ
هر قصّه که بچرخه ذهن
چله نشستیم رو چهل پله
پله به پله رو هر پله
گره باز میشه از سرّ
هر قصّه که بچرخه ذهن
کلمه ها محدود
شدن و ما مجبور به
رابطه ی مطلوب با
کنایه و دستور ها؟
حرف هم رو نمی فهمیم
ایستادیم جلو هم
نه که ما بخواییم
اونا میخوان بگیم
می بازیم به نوبت
همه چی اجاره ای از
حافظه ی مشترک تا
دید و بینش با
قافله ی پر طرفدار
تاریخ رو از نو نوشتن
ساختن مترسک اگه
برد و باخت بی معنیه
شده یافتن هدفمند
پله به پله میره بالا
تا خودشو ببینه از رو بلندا
رها شه از تموم بندا
با لی له با لی له میره بالا
قدم به قدم، قدم به قدم
قد می کشه رها شه از کمون دردا
نمیگن از بیرون از شبیه ساز
میگن هرچی بوده که همینجاست
میگن بگو نمی دونم
بگو تا بدونن بیرون بدترین جاست
هرکسی یکم دیده
می رسه به نتیجه
دیده و شنیده شخصی سازی شد و
همه ان مدافع سلیقه
چله نشستیم رو چهل پله
پله به پله رو هر پله
گره باز میشه از سرّ
هر قصّه که بچرخه ذهن
چله نشستیم رو چهل پله
پله به پله رو هر پله
گره باز میشه از سرّ
هر قصّه که بچرخه ذهن
شک اولین قدم
که با ترس شریک نشم
شک داناست و
ترس غریب پرست
دوم شکست من، خود، خویش
سوم شکست هست و نیست
که رو ذهن شده نصب از تولدت و
دور هر فکر غریب شده سد
پله ی بعد شوق تغییر و ذوق فتح
پله ی پنجم نگاه، صدا، بویایی و لامسه و چشا
میشن از هم جدا که خوراک بد
ندن به مغز هرطور خواستن
پله ی بعد درک رو معنا کردن با ترجمه ی نو
تا رو پله ی هفتم بدن باور کنه که رشد
ساده ست و کنه پشت به هر دستور و
قائده ی کوچیک و درشت
چله نشستیم رو چهل پله
پله به پله رو هر پله
گره باز میشه از سرّ
هر قصّه که بچرخه ذهن
چله نشستیم رو چهل پله
پله به پله رو هر پله
گره باز میشه از سرّ
هر قصّه که بچرخه ذهن
چله نشستیم رو چهل پله
پله به پله رو هر پله
گره باز میشه از سرّ
هر قصّه که بچرخه ذهن
چله نشستیم رو چهل پله
پله به پله رو هر پله
گره باز میشه از سرّ
هر قصّه که بچرخه ذهن
میره میره میره بالا میره بالا
شک، اولین قدمه