[آلبوم کندو | متن آهنگ «متمّم» از صفیر]
با ریه های سیاه و سر تو خلا و قلبی که به دست و پای بدن افتاده
بین شیدا شده ها و شیفته های جنون
زل زدم به آنتن های بلند
سازه های موازی، زمین فرش شده با نفت و خون و خورشید مصنوعی
یادم رفته چی می خواستم
من تو وقت اضافه ی اونایی که میان تا برن و اونایی که میرن تا تو
وقت اضافه پیداشون بشه واقعیت پیدا می کنم
سرازیر میشم به خواست بقیه
خواستن؟ خواست بقیه ست
متمم قانون جذبه نوشته شد با سه تا کلمه
مکمل جادوی ملکه
مثل واقعیت مجازی که کمابیش
مثل زندگی نباتی میشه طراحی
از پایین پایین پایین محیط
تا بالای بالای بالای محیط راه بود یکطرفه
منم که سودای افسون تو سرم
رفتم به طرفش تا باشم تو برد و باختش برنده
میشد داستان رو همینجا تموم کرد
ولی تا بوده منطق با عشق درگیر شده
طمع فاش شدن زاویه های غیب
طمع مماس کردن حاشیه با قالب
هویدا می کنه هرچی تو چنته باشه
میگن بهای هرچیزی رو میدن با زمان
پس خیلی سریع باید آشتی کنیم با جهان
میتونی از چشم هرکس ببینی خودت رو
من بارها شدم هرچیزی که دیدی خودتو
شاید اونجوری که می خواستی نشد هیچوقت
شاید چون فقط تو بقیه دیدی خودتو
تصویر ثابتتم میشه متحرک
باید مشرف به جهانت بری رو دور تند
میگن از تفاوت داده ها میان اشاره ها
تا سر بزنگاه تصمیم بگیرن جای ما
قلق و نفهمی سختیش نمیشه چاره ساز
یه عمری پابه ماهی و می میری سر زایمان
از خودت یه نسخه متمم خودت
از خودت یه نسخه مکمل خودت
شاید جهانتو ساختی از هیچی
نذار هیچ داده ی بازیافتی مُبلّغت کنه
منم دلم می خواست زندگی کنم ولی فقط با ثانیه شمار می رقصیدم
همزیستی دارو و ترس بود من فقط به ثانیه شمار زل زده بودم
هر نشونه ای می دیدم به سمت خواسته های واقعی بود و خواست من
هیچ نشونی نداشت، چرا؟
چون هر ثانیه معنی تغییر، تغییر می کرد
من دنبال کنار هم گذاشتن حروفی بودم که بتونم خودمو با اون معنی کنم
جهانمو با اون صدا بزنم
افسون
جادو
وقت اضافه بدون رفتن
وقت اضافه بدون خواست بقیه
من فقط رقصیدم
با خودم روی صورت بی آرایش خودم رقصیدم
ثانیه شمار از نفس افتاد
من تو کندو زاده شدم
می نویسم با سه تا کلمه، پرنده، ثمره، منظره
که میشه حشره و محصول و کندو با
متل و مثل و پند و اندرز و قند و قصه و داستان و افسانه
با کلی نکنه دور از جون
منظوم میشن همشون از یه بهم ریختگی تا
همراه بشه گلوت و برسی به شیفتگی
مثل یه بازرگان افسون
که باور داره محدود خیال و با خواب می فروشه بهت خیرگی
بیا و زین کن اسب پیشکشی
که به جهان شش ضلعی چیره شی
چون تو کار مویی و ما تو پیچشیم
میگن بهای هرچیزی رو میدن با زمان
پ بیا وقتشه که آشتی کنی با جهان
جهان موازی کندو
جهان موازی کندو