تو خیالاتم خودمو میدیدم که خوابم
وقتی میاد یادم، هنوزم میده کابوسش عذابم
همه دنبال طرح سوال بودن من دنبال جوابم
آه و ناله و داد و فریاد بود سراسر
اشتباه بود اساسم که پرت میشد حواسم
روزی برسه بسازم پادزهر برای سم
باکره ها قربانی میشن، ساحره ها مینوازن
همه پولو میپرستیدن برای هر مرض دوا زر
همشون معطلن درا بسته، من که پهنه جانمازم
شد مدادم سلاحم، یه مبارز توی این حماسم
هرچی میشه سخت تر، خندون تر میشه این نقابم
مزه زندگیم رو بیشتر میفهمم با مزه جنازم
پس دیگه بسه استراحت چونکه سرحاله اهریمن
پری هایی که میمیرن، دیوایی که قوی تر میشن
خودخواهی، حماقت، طمع، ناسپاسی، حسادت فقط
فقر جنگ فلاکت که حتی در اومده دیگه داد از فلک
به فکر آینده م از حالم نترس
کاری میکنم میشه پر پروازم قفس
این دفعه زیر دست جلاد میشه شاخم حرس
شکر میکنم معبودی رو که به قلم قسم خورد با هر نفس
جسمم جسد میشه اما جاودانه میشم با حنجرم
هدهد سلیمان خبرچینم داوود نبی آهنگرم
همه ی این درای بسته رو مثل حیدر توی خیبر میکنم
لب پرتگاه میزنم قدم حالا بیاید با من بشید طرف