جلوی اربابای چند اینچ سر خم کردیم
برای هر درخواست پاسخی بجز چشم نیست
گوش به زنگیم آماده واسه هر چیز
کسی مخالف حرفی که شنیدیم نزنه حرفی
چشما و گوشامونو بستیم با دهن باز فقط میخندیم
دنبال بهونه میگردیم تا که مطرح شیم
که چی شو نمی فهمیم چون رفت و آمد میکنیم
توی مسیر پر عبور و مرور اصلی
ریز ترین کار، خوب و بدش به هیچکسی نداره ربطی
شیک ترین کت شلوارو تنمون کردیم
باهاش تو منجلاب رفتیم و مدت هاست بچه ها ندیدن
چیزی به چشم به جز دعوا
همه مبارزا به امید خواب دشمن خواب
مهاجرا میمیرن تو قفس تو فکر پرواز
ادعای دروغین که ابراهیم ادب یاد نداده به فرزنداش
بریده میشه سر یحیی به حلاج میخوره سنگا
نمیدونم چرا نمیپریم از این کابوس ترسناک
همه حواسا پرت باز از این غوغای خاموش
تا روزی که بمیریم و بیوفته روی زمین غراضه هامون
خیلی آسون معادله روح با پول
خیلی آسون فاصله میگیریم از دوستامون
تا که مثلا بشیم آروم
راه رود و میپرسه کور از کور و سر در میاره اون از جوب
خوشحاله که میشه تشنگیش رفع زود
همه برده ها مشتاق دنبال کارشون بدون دستور
تا بانکا بگیرن سود نمیتونیم بیاریم خم رو ابرو
میشنویم دور هم خبر خوشو از بلندگو
هر آخوری دیدیم میکنیم سر توش
هر آجری میچینیم بر میداریم چون کثافت نفسمون کرد مارو سرکوب
دیدمون فقط رو کاغذ بود میخندیم وقتی میبینیم هدفامونو از دور
همه حرفامون دروغ همه دوپهلو همه شعار همه سرود
همه کلا پوچ یه رفتار مسموم که هرروز میشه مسموم تر
بی محلی میکنیم به درمونگر
چاله هارو میکنه گور کن و میزنه پوزخند
فقط منتظریم تا بگذره و بشه روز شب
جعبه جادویی نبود ولی همه رو افسون کرد
وقت طلا بود ولی کمترین ضرر بود وقت
همه افسرده همه درموندن و کتاب نمیخونن
مگر اینکه مجبور شن
قضاوت میکنیم راجع به هم از روی صورت
ما همون مردم شلوغ تشنه قدرت
همه توی روزمره موندیم، همه توی روزمره موندید
همه توی روزمره موندن