برای تاریکی مطلق
نور مضره که میتابه تو کاسه بچه های تنها که گشنه ن
همه دنبال یه فرصتن برای کشتن
دعا کن برای اون بچه هایی که بالاخره خودشون میمردن
دعا کن برا اونا که حقشونو خوردن
اونایی که ظالمن و اونایی که زیر بار ظلمن
هرکدوم به نوع خودشون افسرده ن
شده مخالف این مسیر تردد کرد
پشت به گود جای خوبی نمیره عمرا
مزدورایی که مثلا دارن میرن تندتر
مردمی که زیر بار بمبن و محکومن به مردن
و نه میشه کرد با دراگ و الکل حل
نه میشه تحمل کرد
محاکمه بدون داداگاه و مجادله بدون صحبت
رفتارشون فرق داشت با چیزی که میگفتن
واسه دفع تمرکز از جسدایی که می افتن
قاپ هنرپیشه محبوبت رو میدزدن
توام سریعتر لباس رزمتو بکن تن
چونکه داره هرروز نزدیک میشه دشمن
شاپراکای خوشحال از جمعی که شد روشن
سر به سرشون بذاری سرت رو میبرن
برید بگید بهشون تا بشه حواسشون جمع
از قلمم میترسن شمشیر و تبر و گرزم
یه دست اسلحه و یه رستم
هم شب هم صبح هم قبل از نوشتن جمله م
هرروز میکنم خدامو شکر من
که توی زیرزمین درحال رشدم
همون جایی که نمیشه ما صدامون قطع
اونجایی که انگاری توی خونم
چون هوای کثیف روی زمین آلوده س
نمیتونن منو بترسونن از قبرم
من زیر زمین دفنم
از همون اولی که قدم میزدم رو جدول
داشتم گردنبند الله م رو به گردن
هنوزم پام شلوار گشاد و پوتینم هست
مثل کوخ نشینی که متنفره از قصر
راه میرم من، دعا میکنم واسه اونا که چاه میکندن
فکر میکنی اخبارا بهت راست میگن؟ نه!
تا وقتی باز بشه چشمت، داد میزنم
باز قلم میخوره گره به دستی که پره دلش
ماشه میچکه، کلمه ها مثل گلوله دونه دونه میشینه تو دلت
بعد پوکه ها کنار پا میشن جمع
میجنگم با اینکه تسلیمم من
با این پر و پاچه پرستا فراتر از فقر دارم حواسم هم هست
تو دلم به دغدغه های مسخره ت به قهقه بخندم
پس خودکارم میاد روی کاغذ تا روزی که صداتو تو شهرم نشنوم اصلا
اون موقعست که روی صورتم میشینه لبخند
خیالتون راحت، به این سادگیا خلاص نمیشید از دستم
هنوز هست توی یادم
حس لاله های خاک کنار پامو توی مشامم
که بوی جنازه های رو زمین افتاده رو میدادن
خدا بده صبر، خدا بده طاقت
که بمونم توی این راهی که هستم تا آخر
بهتره که بکنی به صدام عادت