[آلبوم دی | متن آهنگ «شوق» از بن]
شوق
شوقِ بودن تو انتهای سوگ
گاهی به دریاست انتهای رود
گاهی یه جنگل میشه خاکستر
ولی در میان جوونه ها چه زود
هر ایستگاهی به عبور وصله
چه خوشکل
تن به سرِ غرور وصله
چه خوشکل
چشامون پفِ خوابِ کدوم نسلِ؟
اگه بریم ُ نبینیم آبِرومون رفته
کی یادمون داد که پول میشه پُل؟
کی میگه خوشکل نی غول پیش ِ گُل؟
چندتا زندگیه دیگه بسه تا بفهمیم
که ایستاده هامونم جور میشه هُل؟
کی تفنگ داد دست آدمای خواب؟
مرزارو بستن رو ساعتای ناب
امروزُ هِی میکردیم خرجِ فردا
عادت کردن ساعتا به قاب
کم فروشی نکنی خیلی می ارزی
نمون تو بازارِ کهنه فروشا
پلکاتو یکم بالاتر نگهدار
حیف نی میترسی، مُحلک ُ کوتاه
یه داد شو
کم فروشی نکنی خیلی می ارزی
نمون تو بازارِ کهنه فروشا
پلکاتو یکم بالاتر نگهدار
حیف نی میترسی، مُحلک ُ کوتاه
یه داد شو
پاره کن نخِ بادبادکُ
آروارتو خرجِ بادها نکن
حالا که هیولا شدم گاهی، گاهی شدم داد
بی خونِگی هامو راهی شدم، باد
تُنگِ بودن شکست، ماهی شدم، شاد
که وقتشه رفت، دستِ ناجی شد حرفات
کشیدیم تو حضورت زورت میچربه
تو تاریکیام رقصِ نورت میچربه
لای این شهرِ گُم تو فردا که بودن لنگِ دیروزِ
یه عبورت میچربه
به راهی که پیشِ روته
به چاهی که زیرِ پاته
به سایه ی ترس اَ شکست
که همیشه میکشه زیرِ گوشِت
به سنگای ریزُ دُرُشت
به قلبای خسته و پیر
به مغزای تیره و خُشک
به شهری که تیره پوشه بگو نه
بگو این سر خیلی بالا بوده که دیگه خم نمیشه
این آدمیزادِ آروم رام ِ هیچ آدم نمیشه
حتی اگه قلبت داره اَ تو سینت کنده میشه
شهرتِ اون به یه دندِگیشه
نترس اَ هیچی هیچی کم نمیشه
غم نمیشه، ماتم نمیشه
کم فروشی نکنی خیلی می ارزی
نمون تو بازارِ کهنه فروشا
پلکاتو یکم بالاتر نگهدار
حیف نی میترسی، مُحلک ُ کوتاه
یه داد شو
پاره کن نخِ بادبادکُ
آروارتو خرجِ بادها نکن
پاره کن نخِ بادبادکُ
آروارتو خرجِ بادها نکن
پاره کن نخِ بادبادکُ
آروارتو خرجِ بادها نکن