؛[قسمت اول]؛
میسپرم گوشتو به رو مخ ترین طنین تهران
صدای وای جمعه اسیر هووفف شنبه
تکرار روزای غلیظ پر جمعیت ترین شهر سالهای اخیر
حتی دیوارای خونه سلول زندان
هرچی رنگ میزنیم شده پاک روز بعد
انگار خوره دارن همه دیوارای توی شهر
اینا از دفتر و دست و سر من و تو میترسن
چون میدونن قراره سال بعد رفوضه شن
ما چی؟ ما نمیدونیم چی میخوایم
تنها دلیلی که رای نمیدمم اینه باز شاید فکر کنی
بدون آگاهی مهم نیست جز این هرچی
مثل پلاکی که بره باز تو غل و زنجیر
نه این راه حل نیست باید واسه ی صلح هر از گاهی کشید شمشیر
بهرحال فرقی نداره سکوتم تو این وضعیت جنایت محضه
خوب این جنایتم کم نیست
میگن هر چی بیشتر بترسی بیشتر میشی وحشی
شما مارو ببخشین
زندانا مثال کشتی ، کشتی نوح از هر طایفه توش
همه رو فرش دو سه نفر روی عرشین
میدن حبس مثل ساندیس چند سال و اندی
میکُشن چندین هزار نفرو به اشاره دستی
چشامو ببندین شاید زبونمم کندین
تا اسم کشتار جمعی اومد همه بگن هیس!
؛[همخوان]؛
اگه ماه بودم میشِستم لب یه بوم
به سیاهی شب میدادم روشنی رو نشون
اگه ماه بودم و حیله گر اوضاع فرق میکرد
از لای در میدادم دستمو بشون
؛[قسمت دوم]؛
باغ خرابی شکوفه ریخت
از جیگر بی گناه گذشت گلوله تیر
شد چیزی که نباید میشد
حوض سیاه شب پر رنگ تر از ماهی سفید
بیا ، بیا دستمو بگیر
خطا رو بزنیم کنار با هم یکی یکی
دختر کل تاریکی دنیا شده تو چِشِت خلاصه
از این غریبه ها ترس داری که چی؟
دل بدیم به آواز سیمرغ مثل زال پیر
حتی وقتی باغ نگاه شکوفه ریخت
من یادم نمیره هیچ وقت این اتفاق بیم
فردای روزی که اسید پاشیدن روی صورت
از دست عابر و موتوری بطری آب میریخت
این چیزا شده روتین که خون از مژه اومد باز بکنیم شوخی
بردار و ببر هیکل این گربه ی بی جونو تا من بیش از این نکنم زیاده گویی
؛[همخوان]؛
اگه ماه بودم میشِستم لب یه بوم
به سیاهی شب میدادم روشنی رو نشون
اگه ماه بودم و حیله گر اوضاع فرق میکرد
از لای در میدادم دستمو بشون