2Cheshii

؛[قسمت اول]؛
صورتو نقاب می‌زنه تا بکشه بخونه می‌‌گن ما تو چشیم
اگه بگیرنم فردا واسه صدام ندارم بهونه می‌‌گن ما تو چشیم
چی ازین زننده تره واسه یه آوازه خون ؟
بچپه تو خونه منفعل بگن صدات حرومه
اون وقت می‌گن ما تو چشیم !
دو سه ماه می‌گذره جنگه ، می‌رم بیرون جولوم تفنگه
انگار ختمه صورتی تنگه تنم
اونجام ما تو چشیم
شده عقاب جغد شعرم بالا هفت آسمون در حال کشیک
پر نمی‌زنه یه پرنده به زور یه آبچلیک
حالا ما تو چشیم نه؟
شب زد دامنشو بالا سحر شد
خورشید تابید به تالاب قمر شد
از چشم برگ شبنم زده غلت رو گونه ی سنگ
این همه رنگ باز می‌‌گن ما تو چشیم اه
خنیاگر شهرم واسه چرکاش شدم مرهم
شماطه ی خوابم می‌زنم تو گوشت آهنگ
اونجام که آینه دوره ، فلز شکارچی نوره
سرتو بیاری بالا اونوقت می‌بینی ما تو چشیم آ
نیمروز شد با شب جا به جا باید جا بدم حرفو تو چهار تا هجا
مالیده پوزو به خاک چنبر شیشدر
به خار زده نیشخند گل
چون ما تو چشیم
بگو به دوستات فردا کور شدن انگار مدوسام
بگو بگن باز
ما تو چشیم

؛[همخوان]؛
سی بسته سی
سی بسته سی
سی بسته سی سی بسته سی
اینجام ما تو چشیم
سی بسته سی

؛[قسمت دوم]؛
هه ما تو چشیم !
می‌فروشم تیپ تو مترو آزمایشی
نیاد اون روز که آلوده شی
بیاید بخریم جا اینکه کالا بشیم
علم بهتره یا ثروت پادشاه
باید جا بدم حرفو تو چهارتا هجا
متنفرم از کمک یا نجات
حتی اگه بیفتم نا کجا
گم بشم من تنها ، سرخ بشم از سرما
می‌‌کنم چندتا تیکه چوب ، می‌کشم رو گِل یه کوه
روش می‌نویسم با رنگ خون
این خط اون نشون
اینجا هم ما تو چشیم