Bi Neshune

[ورس یک]
وقتی زندگیمون تهش مرگه
تلاش‌ها و دروغ واسه زنده موندن
وقتی که گوشها ناشنواست
چه فایده ای داره قصه خوندن
وقتی که درست نمیشه چیزی
فقط زمستون روی موهام میشینه
من شبا همش توو جنگه ولی
اون صلح و توی روزهام میبینه
وقتی که گذشته بهتر از حال آینده
فقط یک فاجعه است تا
می خوام یه بار خودمو ببینم
جلوم همیشه دیوار آینه است
وقتی همه ی اتاق ها دایره است
بی قانونی ها داره یه چارچوب
من از کلمه ها لطافت ندیدم
شنیدم فقط صدای دارکوب
وقتی رویا از آرزو بهتره
وقتی خاطره زیر خاکستره
چرا نخوابم تا زمان بگذره
چرا ببینم و خوابم بپره ها
من همه لحظه هام جور دیگه است
غم من از اینه تنهام
فقط قضاوت شدم و فهمیدم
حالا کسی نیست که باشه همرام
[کورس]
وقتی هیچ سرزمینی واست نمی شه خونه
گم شدی تو پیرهنت و یه فرد بی نشونه
وقتی حتی یادگاری رو درخت ها نمیمونه
پس باید تو عقل و ول کنی و بشی یه دیوونه
وقتی هیچ سرزمینی واست نمی شه خونه
گم شدی تو پیرهنت و یه فرد بی نشونه
وقتی حتی یادگاری رو درخت ها نمیمونه
پس باید تو عقل و ول کنی و بشی یه دیوونه
[ورس دو]
وقتی عشقی توو وجود من و تو نیست
نوازشامون مثل تازیانه است
برنده بازنده فرقی نداره
باید بکشی از این بازی‌ها دست
وقتی سیاهی گرفت همه جارو
نقطه نور یه بازیچه است
وقتی همه ی ماها خوب میدونیم
آینده ی هممون توو تاریخ هست
چرا بسوزم واسه ی ساختن
چرا ببرم واسه ی باختن
وقتی خط پایانی وجود نداره
چرا عجله کنم تو تاختن
وقتی که تعصب یه قانونه
سلولها تبدیل خونه شدن
وقتی که نون از این سفره ها رفت
کافرها مومن و روزه شدن
توی وطنم یه غربتی من
توی مدرنیته سنتی من
ضعیف وقتی تمام تماشا
تکرار کوری قدرتی من
این جهان کوچیکه واسه من
تنگه تو تن من جا نمیشه
وقتی همه حرف ها بیهوده است
حتی ندارم با خودم صحبتی من
کجا برم که تو نقشه ها نیست
حتی توو تصور بچه‌ها نیست
جایی که منظره پشت پنجره
پنهون حجاب پرده ها نیست
وقتی اسمامون و باد برد
وقتی همه باور هارو خاک خورد
من و تو فقط سکوت محضیم
فقط ماجرامون ادامه دار شد
[کورس]
وقتی هیچ سرزمینی واست نمی شه خونه
گم شدی تو پیرهنت و یه فرد بی نشونه
وقتی حتی یادگاری رو درخت ها نمیمونه
پس باید تو عقل و ول کنی و بشی یه دیوونه
وقتی هیچ سرزمینی واست نمی شه خونه
گم شدی تو پیرهنت و یه فرد بی نشونه
وقتی حتی یادگاری رو درخت ها نمیمونه
پس باید تو عقل و ول کنی و بشی یه دیوونه