فاجعه این همه بزرگ نبود می زد آتش
خونش از خون تو وان که زده است
بی ترحم شرر به خشک و ترم
با هزاران امید خیره شد در
در تو و چشم آشتی نگرت
گر به ببخشی مرا دوباره شوم
از همین نیمه راه همسفرت
باغبان تو بودم اما
خویش گم کردم و شدم تبرت
کودک مهربان من بگشا
بر دل انگشت میزند پدرم
باغ افیون شکفت در دل من
تا بسوزد زیر ریشه برگ و برم
کاش باغ دیده بنشانم
آتش از برگ و بار شعله ورم
فاجعه اینهمه بزرگ نبود
میزد آتش دریغی اگرم
خونش از خون توست آنکه زده است
بی ترحم شرر به خشک و ترم
Disaster was produced by Kourosh Yaghmaei.