[همخوان: سیناب]
میتابه نور ماه تا من، نگاهش کنم
چقدر تصویرت و ببینم صدات کنم
پس کجا باید برم؟ که تو رو پیدا کنم
همینجا باید بگم، نمیخوام انکار کنم
اگه تو دلت نبودم، چرا تکرار میکنم؟
آرزومه ندونم، چرا از اشک چشات پُرن؟
[قسمت یک: پایا]
شد شب تاریک تو هم ماهی
نیست ترس هست پشتم پُر
گفت اگه بامی شو هراس نی
رینگ دستم زحل طور
تو نباشی مُردم با تیر میزنم خودمو
گم نباشیم چون سواریم میبَرم جفت دستو
گلم مانی چون نداریم کلاً پایِ نَسختی
تو همرامی کلاً هاییم چون روانیتم رَدی
دخترا پیچ نوکرام شیک، عمراً لاشی شم شیر
گربم ماری تو ضحاکی من کاوه وحشی
[همخوان: سیناب]
میتابه نور ماه تا من، نگاهش کنم
چقدر تصویرت و ببینم صدات کنم
پس کجا باید برم؟ که تو رو پیدا کنم
همینجا باید بگم، نمیخوام انکار کنم
اگه تو دلت نبودم، چرا تکرار میکنم؟
آرزومه ندونم، چرا از اشک چشات پُرن؟
[قسمت دو: علی اوج]
تو دیگه نیستی و این روزا تلخ
انگار همین الان بودش بودیم باهم
زندگی میگذره تو این باور
گم شدم و هنوزم تو این راهم
مثله برگا میرقصیم روی غمِ پاییزیم
هرچی بالا میریم بازم حس میکنیم پایینیم
جادو شدیم توی راهمون و عادی نی
همه چی خوبه ولی خب بی تو عالی نی
تو درخواستت اینه ازم که بام باشی عا
از الان بهت میگم عشقم جات خالی عا
حتی تو آتیشه جهنمم پام وایسادی عا
دیگه حرفِ بدی نیست وقتی باهام صاف باشی
[هوک: علی اوج]
اون رفت و برگشت ولی
دیگه توی قلبم جایی نداشت
منم تنهایی، کلِ شهر و گشتم
[همخوان: سیناب]
پس کجا باید برم؟ که تو رو پیدا کنم
همینجا باید بگم، نمیخوام انکار کنم
اگه تو دلت نبودم، چرا تکرار میکنم؟
آرزومه ندونم، چرا از اشک چشات پُرن؟