Zendegi

متن آهنگ زندگی از اشکآن و نیموش

[ورس اول | اشکآن]
زندگی یعنی لمس آبادی
یعنی چشیدن طعم آزادی
یه مشت عجم عرب زده
یعنی ایران گربه ی فلک زده
خیسی پر های پرنده ها
تیزی دندون درنده ها
هیزی و شهوت آدمای کثیف
و استخون شهید ها تو شلمچه خاک
یعنی اوج فقر و همه بد‌بختی هاش
فرار مردم از بختی یا سی و چند سال پیش
بیست و دومین سقوط برف ها
فشار و سرما ، بهشت زهرا ، طرح شکم
غرور مردا ، زندگی یعنی نزاع زمانه
چشم مردم که منتظر ظهور امام زمانِ
خاطرات پر ز عقده ، یعنی واجبات صبح جمعه
یعنی روز های تقویم رو بشمر بره
یعنی بند های تقدیر سفت خورد گره
دیکتون مهر شده اسانس مرگ
پلان آخر سکانس فقر
یعنی خلیج فارس شده نزاع قرن
و هیچ چیز دنیا نیست به کام من

[ورس دوم | نیموش]
زندگی یعنی یه شروع تازه
جسارت کم ، نبوغ کاذب
تهمت زیاد و فرصت کم
در مجموع میگیره حقوق ما شکل اینجوری
زیر فشار بی پولی نمیتونی
در بری ازش به هیچ نحوی و هیچ جوری
گیر میکنی کاملا عین خر توو گِل
نمیزنی سیگارای نصف شب کوله
تمام تلاشت همینه که ، خلاف شبای همیشه
بتونی آروم باشی ، خودکار کاغذ
قانون پاشید ، باس واسه دریا ها بارون باشی
از حجم درد ها ، فرصتی بشه واسه رعد و برق ها
عینهو اونا غرش کنی

[ورس سوم | اشکآن]
زندگی یعنی مرگ تدریجی
سهم تو مستی و سهم من گیجی
یعنی هر کی که صداقت داشت ، هنجار ها
زد بهش انگ سر پیچی ، یعنی معنی حجم سر خوشی
یعنی تلخی هضم نسل کشی
یعنی وقتی که شهر خلوت ، تو توو شلوغیا
و مست الکلی و فریاد سکوتت مثل پانتومیم
کاغذ شده واست مثل کاندومی که
مغزت ارضا شده صد بار روش
یعنی کلاغ مردش و قصه باز دوید
و قلب نسل دهه شصت و هفتاد
یه نسل سوخته پر درد و رنج ها
هنوز درگیر شیوع جذام و سنت
و سرطان فساد و فقر و فحشا
:یعنی

[ورس چهارم | نیموش]
فکرای دروغ و حرف های احساسی
شعرای فروغ و اشک های تکراری
آفتاب قرضی و سرمای اجباری
دیروز آشکار و فردای پنهانی
پرواز خلبان و سازه ستاره‌اش
حرفای اخوان و صادق هدایت
اینجا دیگه نداره جامعه صداقت
درگیری تو با واژه رفاقت
زندگی یعنی ترسیدن حتی از پدر و مادر
زندگی یعنی جنگیدن نه با شیطون بلکه آدم
زندگی یعنی خندیدن الکی به روز و شب
زندگی یعنی؟
فهمیدم این زندگی هیچی نه تهش