[قسمت 1]
ضاعقه ازم خواست باشم قاتل نفس اماره
چون زندگی به کامم نیست
دلخوش کنم به یه چیز که کام بده
روز و شب بد و خوب شدن خاطره واسم
خودمو پیدا کردم اما معادله
فرزان باید تنها و تنها بشه
بده تقدیر صدبار جرش
از وسط بسازه تصویری نوع از آیینه
تصویری بی غل و غش از این همه درد
ظاهر رو نشون نده شبیه خودم باشه
حس کنم طبیعت و رنگی که خدا زد بش
شیرینیه لذت یه وقت تلخیه گناه نشه
واسه هوا هوس دل مغز دیگه شعار نده
هیچوقت نشه دری که شد باز بسته
دستی به دعا نره
نزدیک خدان همه
زندگی سفید هر دقیقه و ساعتش
جا دیدن خود تو آیینه
آیینرو تو خود ببینیم
تا ساده بکنیم حقیقتو باورش
[همخوان]
زندگی یعنی چوب دو سر گهی
یعنی از هر اتفاقی خوبشو درک کنی
مرگ و زندگی گه دو سر چوبن
نبین مقابلش مبارز خودتو سر سوزن
زندگی یعنی چوب دو سر گهی
یعنی از هر اتفاقی خوبشو درک کنی
مرگ و زندگی گه دو سر چوبن
نبین مقابلش مبارز خودتو سر سوزن
[قسمت 2]
قلبا سنگین شدن
سربا داره رخنه میکنه
اما هنوز اجیر کلی مغز رو تن
اونی که میخواد تو ماهواره قر بده
وزیر سفیر هرکی کشکی کشکی بالا از پولا بره
ره به ره اعتراضم شنیدن زمین پر از خونا بشه
قیمه قیمه کنن آدمارو دیوونه
تا نتونن زل بزنن تو آیینه یه دیقه
همه چی ردیفه اگه بشون مایه (مایع) برسه
پس میگن گاز و جامد رو ولش
میگن تکنولوژی ساخته ی ذهن
ولی همون تکنولوژی میخواد قاتلت بشه
خاتمه بده به هرچی خاطره
کدر تر از عصر هجر
زمان مثل دایره بشه
برگرده از اول میبینی هنوز دایر جنایت
هنوز میکشن اینا همو واسه یه پشکل
انسان زاده شده تا رو کاراش ماله بکشه
[همخوان]
زندگی یعنی چوب دو سر گهی
یعنی از هر اتفاقی خوبشو درک کنی
مرگ و زندگی گه دو سر چوبن
نبین مقابلش مبارز خودتو سر سوزن
زندگی یعنی چوب دو سر گهی
یعنی از هر اتفاقی خوبشو درک کنی
مرگ و زندگی گه دو سر چوبن
نبین مقابلش مبارز خودتو سر سوزن
[آوترو]
قانونو بزار در کوزت