[قسمت 1]
همیشه یه صبح دیگه ای هست
واسه همین توی نا امیدی گم نمیشم
مثل آفتاب که میزد بیرون پشت این ابر
میریزم پایین روی نکه قله میرم
من به زمستون بندم گل به ریشش
خوشحالم تا چند زور دیگه ذوب نمیشم
میریزم پایین روی تن درختا
توی همین یه فصل باهام شادن کل این شهر
بچه هاشون باهام آدمک میسازن
آروم روی سرم شال گردن میذارن
برام دست چشم ابرو یا دهن میذارن
من مثل اونا نیستم مادرزادی لالم
زبون من زبونه کشیدنه درونمه
باهاشون حرف زدم با هر ردی که میذارم
ولی اونا نمیفهمن زبونمو
اینه که هرسال توی تجدید دیدارم
[همخوان]
از طبیعت شگرف میاد
اینه که آفتاب ولی برف میاد
از طبیعت شگرف میاد
اینه که آفتاب ولی برف میاد
از طبیعت شگرف میاد
اینه که آفتاب ولی برف میاد
از طبیعت شگرف میاد
اینه که آفتاب ولی برف میاد
[قسمت 2]
زمان اعدام منه
آفتاب همه چشارو زده
بذار بپزه تنم زیرش آه الوداع منه
این سزای منه مونده یه چاره آفتاب نجات منه
وقتی چشماتون نظاره گر به اومدنم از آسمونه
ولی لباتون نمیخواد صدام بزنه
میتونم ببارم به حال بد خودم
چون چیزی که نمیبینین و حس نمیکنین اینجا اعجاز منه
احساس خفگی تو صدای منه
دارم آب میشم زیر نگاه همه
تنم مشغول آب شدنه
دیگه حتی نمیکنم پالتورم حس
ولی بازم میبارم اگه بچت واسه تعطیلیه مدرسش صدام بزنه
[همخوان]
از طبیعت شگرف میاد
اینه که آفتاب ولی برف میاد
از طبیعت شگرف میاد
اینه که آفتاب ولی برف میاد
از طبیعت شگرف میاد
اینه که آفتاب ولی برف میاد
از طبیعت شگرف میاد
اینه که آفتاب ولی برف میاد