تا میتونی فحش بارم کن
هیچوقت واقعا واسم مهم نبوده چی میگن مردم
دیوانه ای اگه بوده تو راه شده چاله ش پر
کنجکاوم و همیشه شاگردم
توی یاد گرفتن استادم چون
نمیخورم از جایگاهم جم
حتی اگه باشه حرفه ام توی جامعه ام جرم
نبوده هیچوقت در و تخته که همش با هم جفت
تو اوج این تمدن میبینم دور و برم جای آدم گرگ
ولی رام ه هیولای توی آینه
راه میاد کنارم، میچرخیم با هم توی تهران ول
تا صداش در میاد، میندازم جلوش اسکناس
که دهنش بسته شه سریع بشه ساکت، چه جالب!
مشکلا میشه همگی یه شبه ساده
اگه آفتاب سوزانه میرم از سایه به سایه
اگر سرده و کولاکه میرم زیر همون آفتاب سوزانه
هر مشکل قابل حله، همه چیز رواله
زندگیم شده فی الواقع فی البداهه
ولی پیش میره هنوزم رو برنامه
اگر اتفاق نیازه به هنگام اتفاقش
حتی اگه بد هم باشه هست هنوزم امکان استفاده
جالب تر اینکه میتونم هنوز راه برم
پامو میتونم بذارم هرجا که بخوام پسر
با خش خش، رو برگا یا بی صدا رو ابرا برم
صاف برم حتی اگه شد جاده کج، واقعا!؟
جالب تر از همه، هنوز بخوام میتونم خرخره تو بجو ام
یا زیر پام جمجه ت رو له کنم
بدون اینکه فکر کنم، دیوونه بازی درمیارم چون تازه عاقل شدم
هه، فکر کن ول کنم
میکشم دایره هول محور شاخ شعاعش
طناب دار ه دور گردنم تنیده دوباره
میچینم واژه به واژه چیزی که واضحه،
ظالم، خودمم و خودم هم شدم گرفتار دامش
یه دوست خوبم و یه دشمن بد
جالبیش اینه که توی هر دو حالت پشت سرتم
توی جنگیدن رستم ام توی بخشیدن حاتم
ممد حیات و مفرح ذات ام، دم و بازدم
اصلا جوجه اردک زشت ام، غازم، مرغ همسایه ام
آش کشک خاله ت ام، بخوری و نخوری پات ام
آقای کلماتم، ها ها