نه صبح
نه صبح، دوِ ظهر/ هشت و سی، نه شب
ده شب، روی تخت/ توی وب، حالا برعکس
خبر، خبر، خبر، خبر/ عدد، عدد، عدد، عدد
ماشینم، ماشینم!
چند کیلو؟ چند میلیون؟/ چند میلیارد؟ چند بیلیون؟
***
چون اونا عاشق عدد و رقمن! وقتی با اونا از یک دوست تازه حرف بزنی، هیچوقت ازتون دربارهی چیزای اساسی سوال نمیکنن. هیچوقت نمیپرسن «آهنگ صداش چطوره؟ چه بازیای رو بیشتر دوست داره؟ پروانه جمع میکنه یا نه؟» میپرسن «چند سالشه؟ چند تا برادر داره؟ وزنش چقدره؟ پدرش چقدر حقوق میگیره؟» و تازه بعد از این سوالهاست که خیال میکنن طرف رو شناختن
اگر به آدم بزرگا بگید «یه خونهی قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلوی پنجرههاش غرق گل شمعدونی و بومش پر از کبوتر بود» محاله بتونن مجسمش کنن. باید حتما بهشون گفت «یه خونهی چند میلیون تومنی دیدم» تا صداشون بلند بشه که «وااای! چقدر قشنگ!»
!