Delshoore

متن آهنگ دلشوره از رقاب

[ورس اول]
دلشوره دارم وقت نوشتن ، وقتی که می‌گن غرورت‌و بشکن
من هنوزم درگیر خودمم و خیلیا هنو درگیر کرشمن
گفتم حرف‌و گوشی نبود ، گفتم نزدیک شو تو دوری هنوز
من دل و دادم به تو ولی کی دلش‌و داد بم؟ طوفان شد تووم نوحی نبود
عیبی نداره بی‌توقع بی‌سنگر و بی‌نفرت و بی‌گلوله بی‌مقصد و می‌رم این راهو
دنیا محل شکنجه آدماس می‌گیره همه عزیزا رو ، می‌فهمه اونی که به موقع
خودشو می‌زنه به نفهمی تا باغچه‌اش رو بگیرن ازش‌و به موقع کشت می‌کنه
همه کویرارو ، لعنتی این صید خیلی وقته تووی دامِ تو کِی میای تا تموم شه تکرار
این بازیِ‌اجبار تا طی کنم این زندگی تلخ‌و ، دنیا تغییر نمی‌کنه تووی تاریخ خیلیا
مث من دنبال تغییر بودن ، تغییر کو با زمین‌
خون‌خوار بلعید جون ها رفتیم کوبا گشتیم
جولا بعدی بود ماه مردی بود با تنی چو باد شبیه‌
بودا گری گورا راسپوتین از این جور کارا کردن
ولی فکرا یکیه جسما فرق می‌کنه ولی گریبون
تو می‌گیره تمام کارایی که کردی چه خوب‌
چه بد داره میره بالا سنتو نمی‌تونی یه لحظه
بی‌دقدقه زندگی کنی قصه بی‌خودی نوشته شد
وقتی که هیچ مادربزرگی دلش به ذوق نمیاد کودکانه
دیگه دل شاد نمی‌شه داد بشینه پات که چی پاییز توو ماشین بهتره
تا زیر چتر خره اونی که تووی چادر بیاد بات زندگی کنه به دید من
پول عشق نمیاره ولی خوش‌بختی میاره چه می‌شه کرد
(ها چه می‌شه کرد)

[هوک]
تووی شهر من امید و به دار بستن
هنر یه غربته من اون‌و انتخاب کردم
برگرد برگرد جلو نرو ، برگرد برگرد جلو نرو
برگرد برگرد جلو نرو ، برگرد برگرد جلو نرو (×۲)

[ورس دوم]
صدامو شنیدی ولی منو نه نگامو که دیدی ولی منو نه
همه شبیه تنو شبیه هیشکی نیستی همه‌رو خریدی باشه ولی منو نه
غریبه می‌شی با همه آدمای دور و برت توان تنت داره مث ساعت شنی
می‌ریزه و جلوترت همه سرابِ خرابِ پلاتو نمی‌تونی بهش دل بدی
بری پس برگردی وقتی رفتی هر سمتی از تقدیر شاکی نشو خودت بد کردی
کراوات و ول کن افکار و بچسب ، دست‌ها رو ول کن افسار و بچسب
اخوی باد و خاک و بارون‌ها بغض و گریه‌هامون ها رپ و رفیقامون‌و
هیپ‌هاپ مرز خیلی‌هامون آه ، من همه این مسیر و رفتم
جوونی و گنگامون گذشته ، دعوا ها و جنگامون گذشته
اعتیاد و بنگامون گذشته ، زلف یار و رنگامون گذشته
من بودم و نبودی وقتی بودی نبودم ، مادر میگه چرا مهندس نمی‌شی
می‌گم به خیلیا درس می‌دم میگه این‌جوری معلم نمی‌شی
میگه کاش یه آزادی بیاد بتونی یه کنسرت بزاری‌
اون مث همه امیدش تو بودی حسن مدرس نمی‌شی
هنو دلشوره دارم نسبت به حالم نسبت به کارم نسبت به خانواده‌ام
شاعر‌ ها در شامه ماتم نادمانند
کشتن همه باغچه‌ها رو برجا گرفتن زاغه‌ها رو از میوه درخت نمی‌شه
هیچ‌وقت تو بپرسی حال بی‌برگی ساقه‌ها رو ترسیدی
وقتی فهمیدی مردی نی جنگیدی پس یکم بفهم حال ما رو
سه تا بوم سه تا رنگ سه تا نقاش‌
اولی نقشش زرق‌و‌برق داشت
دومی نقشش طرح‌و‌رنگ داشت
ولی سومی هیچی نکشید چون بی‌رنگی بود اصل و معناش