[قسمت 1]
خیلی دوری ازم اینو 100 بار نوشتم
من مثِ پینوکیو تویی فرشتم
تو راه میرم دنبالِ سرنوشتم
میونِ مشتی غاز اردکِ زشتم
پام به جاست راهِ راست
مهم نیس برام که مقصد کجاست
میرم میرم چیزاییم که دیدم میگم
پخته اَس کارا پخته تر از اینم میشن
بعضی وقتا پا میده رکود سقوط فقر
با این حال بازم میشه که پولُ جور کرد
توی آبِ سرد مثِ تمساح خونسرد
از 100 نمره تو کار میگیرم پونصد
نورتون انقد زیاد بود چشامُ کور کرد
حالا مجبورم ادامه بدم مثِ گورکن
زیرزمین سهمِ من از اجتماعِ همین
ولی ما با خیلیا همینجاهم دوره همیم
[همخوان]
زیرزمین سهمِ من از زمین فقط همین
آفتاب ، آسفالت ، هر روز ، داستان
[قسمت 2]
دیگه وقتشه پسر بپیچی به بازی
زندگی رویِ هم چیندنِ ، خونه سازی
ما ماهی یه روزُ میگذرونیم پیشِ قاضی
یکم تَشَر پول میریزیم میشن ازت راضی
خب خب دوباره روکار مخم قفل شُد
تا خواب بخواد به چشام بیاد میبینم صُب شُد
طلوع غروب شرق غرب همش فقر
اَ جُلو نظام به ما از عقب رفت
همه کار آفرین تو نادون ساختن
من نصفِ زندگیمُ به قانون باختم
واسه ی شهرم حُکمِ طاعون داشتم
واسه امثال من یه کانون ساختن
اصلاحِ تربیت ، ابرازِ شخصیت
تو اجتماعی که هیچکسی نرفت سمتِ حقیقت
من موندم سرباز هرجا سرجمع سرم تو کارمه
اگه وقت بشه حرف هست یه عالمه
[همخوان]
زیر زمین ، سهمِ من از زمین فقط همین
آفتاب ، آسفالت ، هرروز ، داستان