Yeki Az Oona

؛[قسمت اول]؛
دلت گرفته نه
منتظر حقتی که یه روز بت برسه
همه آرزوای مرده یهو زنده بشه
اونی که رفته برگرده
دل بده بهت
یه کلاغ بی خونه تو دل قصه
نیمه جون لا به لای زنده ها
طرد شده از اجتماع
باور کن
بزرگی این دنیا
به کوچیکی فکر ماس
رویاتو بساز
حتی اگه بِده آسمونو خراش
و گرنه یکی دیگه استخدامت میکنه
تا بسازی آرزوشو براش
هر چیو دادی از دست
خودتو نباز خودتو نبازه
لعنتی تکون بده لباتو
بِده جواب من با تو بودم
تموم اون شبا رو یادت که هس
من بودم که نذاشتم بزنی رگاتو
تنها کسی که تا حالا نگفته بت دروغ
جوابمو بده نترس از جنون
حالت بده، هه
ولی الان که نه جمعه س نه غروب
بکن شروع
همصدای من شو
من شو

؛[همخوان]؛
منو تو 24 ساله با هم درگیریم
روزای خوب دیدیم ، روزای بد دیدیم
هر اتفاقی افتاد تو ترسیدی
بت گفتم بالا تر از سیاهی رنگی
منو تو 24 ساله با هم درگیریم
روزای خوب دیدیم ، روزای بد دیدیم
هر اتفاقی افتاد تو ترسیدی
بت گفتم بالا تر از سیاهی که رنگی نی

؛[قسمت دوم]؛
تو اوج غم من بودم
که تو آینه بهت زدم لبخند
هزار بار شکستی
زدمت بند نباشم
میپاشی از هم
چرا بیزاری ازم
فک میکنی بیماریم
نه، دلیل بردتم
تو همونی که همیشه باختی از قصد
چی مونده باقی ازت
همه دور شدن خودتو باور کن
کمرنگ نیستی
اونا کور شدن
نمیزارم الان تسلیم شی
هیچ، سنگی واسه ما سنگین نیس
همه غصه هاتو ریختی رو هم کوه کردی
یادته وادارت کردم دوباره کوه کندی
همیشه کردمت جمع
ولی توی احمق باز به حرف دلت گوش کردی

؛[همخوان]؛
منو تو 24 ساله با هم درگیریم
روزای خوب دیدیم ، روزای بد دیدیم
هر اتفاقی افتاد تو ترسیدی
بت گفتم بالا تر از سیاهی رنگی
منو تو 24 ساله با هم درگیریم
روزای خوب دیدیم ، روزای بد دیدیم
هر اتفاقی افتاد تو ترسیدی
بت گفتم بالا تر از سیاهی که رنگی نی