[قسمت یک | شایع]
بعید میدونم ببینم بعدِ چهلو
مِعدم و گِرو دادم برا تِلو
بذا تالاریا وایسن صفِ جلو
عشق است زیرزمینیهای اهلِ دِلو
تجدیدیِ ادبیات بلده شعرو
بابام شیفت وایستاد بخره دِوو
برا ما ذوق داشت نوشابه بغل چلو
تلویزیون کلوپ خاموش سرِ یه ربع
عقدههامو دوس دارم
چون کونِ گشادمو تنگ کرد
بُرد رو صندلیِ اتوبوس خوابم
چون دیدم تو زندگیم خداتا کم و کسر هست
عشق میکردم میگفتن وایسا دَمِ دفتر
مدیر هر روز چون واس ما بَده چشم، من
شدم علت شرمندگی فامیل
چون نمیخواستم تو بانکا کارمند شَم
پَ من از سُنَت به دور
فامیل، فامیل، شد تا تخم کرد تهرون
تا شد فیِ امضاء و مُهرم گرون
حرصم گفت ممرضا محکم بخون
پرت کردم یه صدای کلفت از گلوم
روم لاغر و توم لندِهور
شدنِ نشدنا خوشمزه بود
موهای بلال و کرد منِ تخس زعفرون
گرگ زد بِهمون
آشنا تا ننه بابا هو کردمون
اَ مشکلاتِ روزمره بود
تا شبایی که تهِ کوچه بنبست زبون
میسوخت اَ تُندیِ پنج پهلوون
هی گشت گشتمون
زد دستبند بهمون
باز منو شب و جدول چنون
رپ نوشتیم همه عشق کردن بگو
[همخوان]
هم قواره جیگر گرگ دل ماست
این که میگن دلِ بزرگ، دلِ ماست
وقتی چراغ زرده بگاز
احتیاط، شرطِ عقله بگاش
دلِ دریایی که میگن دل ماست
هرکی دلِ گنده داره چِشِ ماست
یه موقعهایی دستته تاس
یه دستم اگه رفیقت لَنگه بباز
[قسمت دو | دانیال]
تجدیدیِ همیشه خوابِ زنگ فیزیک
عاشقِ متالیکا بود و جَز و بندِ لینکینگ
عشقِ کلاه کپ و شلوارای بگِ چیریک
خیلی بچه بود ولی تو محل همه چی دید
من از همه بهتر میکردم توپها رو دولا
بعد یپا دوپا از وسط پاها لا آجرها
همه رو دریبل میکردم با کفش تاناکورا
فقیر و نابغه یه چیزی عین مارادونا
اولین رپ و گوش کردم انگاری برق گرفت منو
انگاری دیدم فلشهای سرنوشتم و
با سرم هِد زدم و با دست نوشتم و
پاشدم میکروفونم و تو دست گرفتم و
حتی سره کارمم میشستم قاچاقی پا بیت
من با خاک بازی کردم و تو آتاری داشتی
آخرم من شدم آرتیستِ مورد علاقهت
که چایی نریزم واسه یه حاجی بازاری
با اینکه اینجا رپر و میدن زیر حکم
صدا سیمای دوزاری نشون میده شُک
هرکی سفارشیِ دو روزه میره برج
ولی من تایسونم و مشکلاتم کیسه بُکس
قوی عین اسیری که پشت میله داشت هدف
حسین فهمیده الکی زیرِ تانک نرفت
تو کونم نمیره ببینم میشه تایم تلف
میخوام زن و بچهام زیر قسط فیشِ بانک نرن
اونکه طی میکشیده کف سرامیکارو
یه روزی میخره فِراری یا پورش
کرکتره هالیوودی کارِ سناریو طور
تو خونه شاعرم و تو کوچهها گلادیاتور
رفیقام میگفتن که به جایی نمیرسی داشی
رپ مال تو نی باید پِیِ یه چی دیگه باشی
اما الان با من دوتا عکس دارن
همه جا میشینن میگن که ما رفیقشیم حاجی
[همخوان]
هم قواره جیگر گرگ دل ماست
این که میگن دلِ بزرگ، دلِ ماست
وقتی چراغ زرده بگاز
احتیاط، شرطِ عقله بگاش
دلِ دریایی که میگن دل ماست
هرکی دلِ گنده داره چِشِ ماست
یه موقعهایی دستته تاس
یه دستم اگه رفیقت لَنگه بباز