؛[قسمت اول]؛
بیدارم از سر شب
کل روزو می خوابم
به جای زوزه
تو شهر روی لثه میمالم
لشیای دورم رفتن
جیبامو پرش کردن
مرامو یاد دادن
خدامم باز دارم
سیگار یه گوشه لب
یه پک عمیق از عمق تن
بیکار تو کل روز
و راضی تا که پر شه وقت
شدم از اون دسته آدمای بی عار
شدم و دل خسته با صدای بیمار
دلم گرفته از آدما و دیدشون
چشامو بستم به اعتقاد و دینشون
نیستم اهل جنگیدن
رو جنده ها شب غلطیدن
آرزوتو من دیدم
چون هرچی خواستم چسبیدم
دلم به گلم خوشه پشت پنجره
به خلط سرفه هام و خش تو حنجره
به جفت گنده قلم پام
به تلخیای کلمه هام
چون گهگدار باس بدی بره
تا باز شه بغض سر دلت
؛[قسمت دوم]؛
نداره ویسکیم یخ
تند و داغ یه مزه تلخ
پره تو سینه حرف
برد و باخت با وصف سخت
نگام به تردد مردمی که طرف شده
با من با این منش
زندگیم با این روش
فقط می خندم به مثل تو مثل من
حاجیت که من بشم
یه عربده ست از جنس درد
از نسل سگ تا نسل چک
فیس فول و فکر پرت
زیر فشار مالی بد
آرامش با جنس و پک
مشتی من مسیرم و کج کردم
اسیرم و
میرم به سمت حق و
چهار تا فحش نصیبم و
یا دود تو اتاق و ...
نبوده غمم هیچوقت
بزرگه این دو تا قول
نه میشه پرپر زد
نه میشه دست دست کرد
تو فولی هر شب غرق
نداری ترس از مرگ
آس و پاس و نعشه جون
عاقبت یه نعش تو جوب
درونت پاکه
وحشی اما ساکت