؛[قسمت اول: صادق]؛
مثل برگ تو دست باد
وول بزن تو لحظه هات
سخت نگیر که جفت شیش نداد
فکر یار پشتیت نباش
آقا من همینم ، لعنتی من
رنگ سختیا رو کم ندیدم
جا صبحونه نبوده دم نگیرم
صبح بیدار بشم و شب نمیرم
با کله تو ظرف تونی و خط رو مغز
مکمل ویسکی و قفله فک و لب
زدی به بیراهه بیرون جاده
زدی به یکی که ببری با دل
مشتی وقتی کندی برنگرد
هرچی باز کردی در نبند
نشو هیزم آتیش جنگ
پاشو در رو از عرصه تنگ
دل نبند به هر عنی
فکر نکن که برتری
خیلیان که از من سرن و
اما الان موندن عقب چون
من تنهام خداست پشتم و
سختیا رو تو راه کشتم
تو متکی به همین باش و
دست بذار رو زمین پاشو
؛[همخوان: سوگند ، حصین]؛
تو سینه ها، پیچیده خاک ، عقیده ها اسیره باد
این شده تصویر دلم از شهره من ، ااای
نه پای ِ رفت نه جای ِ حرف ، تمامِ شهر فضای ترس
آسمون ابراتو ببر از شهر من ، ااای
؛[قسمت دوم: صادق]؛
حاجی بردن با باختش قشنگه
سوختن با ساختش قشنگه
خوب در کنار بد قشنگ و
مسئله با حل راش قشنگه
خری ام نی که پاش نلنگه
یه نگاه میندازم توی آینه
میبینم خودمو که چطور شدم باز چت
نمیدونم چی چی منو خواسته
این دختره که چسبیده منو باز سفت
زمان میره جلو
من لم میدم راحت
یه زنجیره کلفت
با ته ریش و ساعت
یه علف خوش مود با آهنگ ملو
من ، همونی که زد به دریا دلو
کلا حسش نی، لش کردم
خوذم با خودم لج کردم
کج کردم رامو سمت یه وری
که اونچه تا امروز باختی میبری
همه چی آرومه جنگم نیس
شمع وعود روشن بوی جنگل خیس
زندگی شده هردمبیل
نگرد تو قصه هاش
چون گشتم نیست
ببین غلط غلطه
چه بخوای چه نخوای
زندگیتو بپای یا نپای
سرنوشت از قبل نوشتس و
منم و قلم و همین دست نوشتم
معجزه منم ، معجزه تویی
یه خدا داری اون بالا که منکره تو نی
نه اسطوره میخوای نه پیغمبری
تو منو داری
من تو رو نگو کمتری
؛[پل: حصین]؛
روزات که تو خوابیو
شب زنده ای
تو جنگی و دلخوری از زندگیت
تا فندکو لب سیگار میگیری
هوم! شعله جنگو میبینی؟
باز، مهره هاتو میچینی
دست تو نیست اصلا ته این بازی
؛[همخوان: سوگند ، حصین]؛
تو سینه ها، پیچیده خاک ، عقیده ها اسیره باد
این شده تصویر دلم از شهر ِ من ، ااای
نه پای ِرفت نه جای ِحرف ، تمام شهر فضای ترس
آسمون ابراتو ببر از شهر من ، ااای
Sadegh released Bordo Bakht on Tue Jul 03 2012.