[قسمت یک]
جای شلاق رو کمر و نونا آجرن
جیبا سُر، همه کیسههای خلیفهها پُر
غذاهای لذیذ میخورن ولی کثیفه آخور
شکم اکثریت اَ جریمهها پُر
شاهرگ رون زندگی زیر تیغ
بازدَمش تحقیر
هر دَمش تهدید
فرمانروایی میکنه ترس
کفِ دستها تعریق
زیر خاکن صاحبای تردید
پیر شده کوچ از شیوَن مادر
پُره اشکه پیرهن مادر
ملکهیِ غمگین این همه باور
گرفتن شهر و از میهنِ مادر
در دُکون همهشونو گِل بگیرن
اون کاسبا که تاریکی رو نور جلوه میدن
دریای بیصفت میگفت اونایی که موجسوارن
فقط حق دارن ساحل ببین
خونه دله ماسهها
آبِ شور دریا میره تو چشمای عاقلا
کی میگیره تصمیم که چی بذارن تو کاسهها
قِصههای خوب گم میشه لابهلای یاوهها
[همخوان]
چشماتو ببند
دستاتو قفل کن، بالا سرت
از ارتفاع نترس، سقوطی در کار نیست
بزن شیرجه، بزن شیرجه
چشماتو ببند
دستاتو قفل کن، بالا سرت
از ارتفاع نترس، سقوطی در کار نیست
بزن شیرجه، بزن شیرجه
[قسمت دو]
همه جای مزرعه رو آفت زده
دل به دلِ این ضیافت نده
کمن اونا که رد میشن اَ درِ رشادت
بقیه تو خواب، شاد، تو این ماتمکده
بعیده کلیتِ ماجرایِ تغییر
اگه خودتو نکنی صادقانه تعریف
تا وقتی تو فشار خفه نشده باشی
بعیده تَنَفُسِتو بکنی تفسیر
بعیده میونبُر
بعیده آسایش
بعیده زندگی تو آرامشِ قطعی
واسه اون که جنگید
بعیده پاسخ از عرفانِ شرق
یا فلسفهی غربی
بعیده ساختن بدونِ درکِ پوچی
بعیده برهنگی تو بهمن بپوشی
بعیده رژه اگه نخونی شعارو
بعیده جواب اگه ندونی سوالو
[پُل]
دل بهم میگه دلبر کجاست؟
سرزمینِ حرفایِ بهتر کجاست؟
سَرم گیج میره، مستم یا پَرت؟
یکی بهم بگه لذت کجاست؟
[قسمت سه]
نه بالا، پایین، نه وسط، نه راست، نه چپ
سوخت کُلِ بشر تو انتخابِ جهت
هر کی جهت میده میخواد باهات بازی کنه
دروغه خیرخواهیهای حاکمیت
باید بشه دید از یه بُعد پنجمی
علت ایمان و کفر شهر و دید
لباسو باید کَند، لختِ درد و دید
باید به عادت گفت کُل سَم تویی
پشتِ هر «اما» معماست
ببین چقد «اما» سدِ راهت شده
منتظری طراح راه نشون بده
یا به سودِ خودش ما رو سر به راه کنه
پشتِ هر «اما» معماست
اما»ی زخمایِ بیبخیه»
کدوم همه کَس پشتِ طرحِ بیکَسیه
یأس و امید یه ویترین زینتیه
ولی با این جهانِ بیوجدان
آشنام، میگیره ازت پُر فقدان
تو صورتت شَر میکنم؛ دَر نمیرم
سَر میکنم؛ من هنوز از قماش رِندام
[همخوان]
چشماتو ببند
دستاتو قفل کن، بالا سرت
از ارتفاع نترس، سقوطی در کار نیست
بزن شیرجه، بزن شیرجه
چشماتو ببند
دستاتو قفل کن، بالا سرت
از ارتفاع نترس، سقوطی در کار نیست
بزن شیرجه، بزن شیرجه