[قسمت اول]
نمیدونم چی میشه میره دوده توو ریه
چشام اعتراف میکنن این آدمه کوریه
حتی با خودش حرف زدنم واسش زوریه
افکارش پیچیده بهم مثه بند پوتینش
متنفر از این زندگیه تهیِ بی شکل
شما شکارچیید؟ واسه همتون طعمه میشه
هر ضعیفیو میبینه نمیگه ک*یه
راه میره میچرخه توو شهر نیستش تو دیدت
خیلی کوچیکه توو دیدش همه چی عجیبه
مایه میذاره از جیبش تا تو کودکی نمیره
کشورش بوده واسش مثه طویله
کرایه دادن تیغ به رگم واسش قطعیه
آدما نمیگیرن تحویلش اونم رد میده
بگیره پرش به پرت میکنه پرپرت
از این داستانا پرت تره
خره داستانو میگیره تا در نره
ولی آخرش میفهمه فاصله گرفتن حق تره
[همخوان]
فاصله جرم قاضی میگه هدف دوریه
شاید خودش خواسته شایدم که زوریه
واژه نزدیکیم واسش مثه دوریه
تنها چیزی که به تنشم نمیره خوبیه
فاصله جرم قاضی میگه هدف دوریه
شاید خودش خواسته شایدم که زوریه
واژه نزدیکیم واسش مثه دوریه
تنها چیزی که به تنشم نمیره خوبیه
[قسمت دوم]
سردی روحمو نمیدم به آتیشه بعضیا
نوشته هامو چال میکنم لهم مثه ته سیگار
وقتی معلم خیابون بهم میگه ردی باش
من واسه ردی بودن رو این آسفالتا هم سم میخوام
من تک میام به سمت جمعه عقده ها
بریز تو گلوم سرب داغ
رفیقم آیندشو دیده تویه پایپ
وقتی فهمیدش که زندگی نداره سودی
اون با من بد بود ولی من ازش گرفتم خوبی
اون جون جونیه من بود
ولی توو بدنش جون نی الان
منم یادم میاد مثه اون نداره سودی برام
کفه فنه فنام برای شناختن متام
فیریک میزنم رو شبایی که ما دادیم بر باد
ما کور راه بلد بودیم عابر نداشت فرقی
زیر ماشینا هم میرفتیم به قصد جهانگردی
ک*ن کویری میذاشتیم تا که پیر تر شیم
من اونیم که خوشحالیو دیر فهمید