[قسمت اول]
از سياه ترين جای مغزم/داره کلمه ها ميريزه پای دفتر/بيشتر از هميشه شاکی از خالقم حرف/دارم باش فکر کنم واسه
همين ناطقم کرد
يه موجود نادرم درکم/سخته واسه همه اونايی که توی لذت ماده غرقن/از دار دنيا مونده واسم يه سايه فقط
که اونم کارش اينه همش تکرار حرکاتی که توی طول روز و شب ميکنم/ديگه گول اونم نميخورم
غرق توی چاه جهلم/از پا تا به گردن/نمونده راه نفس/ته مونده خاکسترم/تکوندنم با باد رفتم پرنده ی خوش صدا محکوم
به ناله کردن
چون طبيعت بيرحم ميخواد اين آهنگ رو ازم/من کسر زندگی رو خيلی وقت ساده کردم
با تموم اين سياهی هنوزم عاشقم من
[قسمت دوم]
نميتونم بگيرم از هيچکی جز خودم سراغمو/اين شعرم طبق معمول تف کنم چون عادت شد
کرمارو پرورش ميدن تا کنن لا هم رشد/از نيازای حياتيشون بسازن بازم جرم
بسازن راحت دزد/ بسازن آدم کش/چه راحت بايد مرد/لا فساد آدم خور/چرا حق نا حق شد؟/ يا يه ظالم داور شد
تلخی پنهون اين نوشيدنی رو باور کن/باور کن که کسی به فکر تو نيست جز خودت/خودی که اگه به خودش بياد بهترين
دکترِ واسه خودش
اگه هنوز تو مغز پوکت يه کمی فسفره/اگه هنوز کودک درونت يکمی یُغر/بايد بفهمی تو خودت
که کل دنيا برنامه ريزی شده تا منو تو رو يه انی بکنه/درست شبيه خودش
که تو هر شرايط به چيزی که فکر ميکنه هميشه بردِ/نميبينه همنوعِ ضعيفش رو که/فقيرِ شد له
از کجا بياره اين همه هزينه کنه/غذایی که باید میرفت تو شیکم بچه هاش شده تبدیل به کُتِ یکبار مصرف فلان سیاست
مداری که هیچکی رو ندید جز خودش
ِجامعه عادت داره چيزای جديد مد کنه/يه جور جا می افته هرکی نخريد اُمل
ولی بالا دستيا ميخوان بسنجن چندين نفر روی زمين ک*خله/اونقدر مصرف گرا که هر گهی رو نديد بخوره/همه کردن
مسير رو گمش
اينا رو بايد گفت/شايد آدم آدم شد