Hobut

؛[قسمت 1]؛
ماه یک دور چرخید دور خودش زمین هم دور ماه
خورشید هم دور زمین
و من شدم انسان
اونقدر بی نظم و خودخواه که سیب هیچ
انگور هاشم میچینم
آبشونم میگیرم و منتظر میشینم تا درآد ار آب شراب
توی این زمین سبز
فرار میکنم از گل ها
توی این رودخونه خیس میشم مست کنان
تمام حیوون های ناقص اینجا ترسیدن
ولی من به فکر یک جای دیگه ام و تبعیدم
به فکر غیر مجاز ترین درخت با جزای اخراج
خطرناک تر از آتیش یا اشک های تمساح
اینجا خر مگس رو تو کندو راه نمیدم
من اینجا صبر نمیکنم تا دندونام بریزن نه
پس اینجا جای من نیست
عمدا باید کاری کنم از اینجا بشه تبعیدم کرد
یک جایی که ایها الناس بهش بگن بدتر و
با دندون و پنجه هام بشه جنایت کرد
بیچاره
پس دیگه ازم نپرس که دنیا رو کی ساخته
بگو کی خرابش میکنه من میکم حاضر
اولش با یک گازه و شروع حاکمیت اون پایین توی راهه
( صدای خنده )
افتادیم تو شدید ترین مجازات جدید
زمین همچین بد نیست اما عجیب غریب
خوراکمه وحشی گری داخلمون زیاد بود
و فهمیدیم که خدا کمه
اون دورا
یک قبیله غربتی غلاتش رو برداشت کرد
ماهم قلع و غم کردیم هورااا هورااا
خطرناک تر از پلنگ متفکر تر از بوزینه
مقاوم جلوی طوفان توراه
من از اینکه وحشیانه میبرم و
کسی ام جلوم نیست خوشحالم میفهمی چی میگی ؟
پس هرچی که جونور دیدی بگو که باید جلوم خم شه
وگرنه میجنگی میمیری
میچرخیدیم دیرینگ دیرینگ
میریم میبینیم هیچی نیست
این کهکشانم نیست شیری غذات رو میگیریم ( آ )
تو فقط بهم بگو کدوم ور
میشه یک سقفی بنا کرد زیرشم ستون زد و
آروم در گوشت گفت :
وقتی از شکار برمیگشتم
دیدم یک گله گاو کوهان دار وحشی
صورت زنم رو له کردن زیر پاشون و غریو میکشن
تا من رو دیدن حمله کردن سمتم و راه فرار نبود
آه این جونور افقی احمق با بلاهتی که از صورتش میباره
از دستاش فقط واسه راه رفتن کمک میگیره
وقتی به این نتیجه رسیدم که با دستام سنگای کنار رودخونه رو تیز کردم
پس میخوام سراتون رو ببرم زناتون رو بدزدم
یک روزم نوبت منه بپوسم
از اولم همین بودم طمع باز و بی خودم
درخت ها رو تیز میکنم گوزن ها رو میکشم
قبل این که فکر کنم باید جهان رو درست کرد
گوشت تنت رو میجووم چون که گرسنم
از ما یکی فرماندار میشه و یکی کارگر
و اون یکی فرعون میشه
باقی همه درشکه ان
تو میگی پوست کندن جونور ها سخته
میگم نه سادست
آدم سالم نمیگیره عصا دست
امممم ( صدای طمع وحشیانه ) هوای شهوت خیز
زمینم که مرز بندی
تیغ و شمشیر منجنیق عالیه
تشنج من واسه این حوالیه ( صدای شیون کودک و شکستن وحشیانه سر او )
اوو – روانیه – ماجراجویی
صورت زناشون رو بریدیم و تمام دامن ها خونی
- زن خوک مزرعه من رو شیر میداد
یک قدرت عجیب دارم بهم نمیگه چی میخوام
اما میدونم کتاب این زمین با وجودم در آخر پارست
عاقبتم میشه فرار از عالم
( صدای نفس نفس زدن ناشی از فرار از خدا )
- زمین رو خراب کردم آتیش زدم بدو زن
- فرار کنید از اونی که جهان رو درست کرد

؛[قسمت پایانی]؛
- بمیرید بمیرید وزین مرگ نترسید
- کزین خاک برایید سماوات بگیرید
- بمیرید بمیرید وزین نفس ببرید
- که این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید ( حضرت مولانا )