؛[مقدمه]؛
يادمه يك پيرمرد يك جايي آتيش روشن كرد
و كلي دود جمع شد
ميخوام بگم تو دود چي ميگذشت
چند تا جرقه روي هوا
كلي خاكستر دورش ميچرخيدن
ميخوام بگم اون تو چي ميگذشت
خوب حواست رو جمع كن كه
بعد چند ثانيه نه جرقه اي هست نه خاكستري
ميخوام بگم اون تو چي ميگذشت
ثانيه ١ ، ثانيه ٢ ، به نام زمان
شروع حيات
؛[قسمت 1]؛
دور اتيش يكم رقص بعد شروع كرد به رفتن
كلي خاكستر و جرقه ي بلاتكليف
دور هم ميچرخيدن اين صحنه ها گيجم ميكرد
اين اتيش رو پير مرد ساخت
اشغالاش رو كي جمع ميكرد
خاكسترا جرقه ها ميچرخيدن
فقط يه جا . يك گرد ريز تكون ميخورد
بهش ميتابيد شراره باز
به لطف اون جرقه ها كه پيدا نميشدن از كهكشان
يك گرد ريز بي معني جون گرفت
زمين
ميخوام بگم اون تو چي ميگذشت
تقاطع نواب ازادي . قبل از ساعت ١١
آه از اين دوره صنعتي سياه و چراغ سبز
و ماشين هاي رنگارنگ آهني
آخرين چيزي كه يادمه از كابوسم
توي وان قرمز رنگ داشتم ميكردم آبتني
جزييات رو خوب ميدونم
يك لوله چسبيده بود به گردن خواهرم و خون ميومد
خودش رو فروخت واسه ي پدر واسه يك گرم
همين باعثش شد تا كه قر بدم
هميشه نصف شب ها
صاحب اين مجلس منم
نور افشاني چراغ قرمزه
مهموناش آهني ان
جلو چشماشون بامن قر بده
آشنايي ميدوني من مي ام من با فقر
اعتياد و شهوت بي جا تركيبم
بعضي از شب ها وحشي ام
اين خيابون ختم ميشه بالا شهر
ولي من توليد اين چهار راه ام
اسباب بازي هام تو گاراجن
آدرس جنب ريل راه آهن
همون جا كه كارتون ميديديم بارون ميومد
جر جر بحث و َ چك كتك كارتونامون آب ميشدن
نميخوام نميخوام بابام تا ترمينال قرميداد
تو نئ ِ شگياش
تهران دلاره تومنه توي اين چهار راه به من ميگن بچه ريال
كينه ي من اتيش ميزنه اما . ارباب
هرگاه از درگاه اين اجازه رو صادر كنن
هيزم ها رو جمع ميكنم
شب ميخونم اين شعر رو
پشت چراغ قرمز بنزين ميريزم رو تن ماشينا
و شر ميكنم بعد هم ميگم كه
؛[همخوان]؛
چادر ها رو بزنيد . دور اتيش برقصيد
که پيرمرد از اينجا رفت و يك روز
اين اتيش خاموش ميشه
پشه هاي ريز ميرن پشت چراغ قرمز
همه رهسپار نيستي ان
صد و بيست ثانيه وقت هست
خواهرم رو نجات بدم بجمب يكم
كمك كمكم كمك كمك
جلو روم يك دغل بازه
بد نهاد بيهوده ي سگ جد گاز رو گرفت بعد رفت
؛[قسمت پایانی]؛
بدو بدو بدو قر بده
پولت رو بگير و ول بده
چادر ها رو بزنيد . دور اتيش برقصيد
که پيرمرد از اينجا رفت و يك روز
اين اتيش خاموش ميشه