[آلبوم رنگی / متن آهنگ "فانی" از رض]
[قسمت اول]
گفت بگرد
گفتم نیست
گفت بپرس
گفتم چیست؟
ذره ذره ذره، ریز ریز
شوک، برق، پیریز
رُک، حرف زدم
غذا به روح دادم
اونا زدن بر بدن
مرغ، سرخ، روغن
ما، گیرِ تو من
دادیم باج
ساختیم تاج
حالا هاج و واج
تبر به دست
سَرَو ها رو سَر زدن
جاشون کاشتن کاج
جایی که حکم دل بود
همه جمع کردن خاج
کبود، کرِم پودر
به زور ماچ
مکیدن، میمَکیم
میمَکند زمینو
میچرخه
از یادمون میبره قدیمو
موسیقی آهنگه
رنگ رنگ، پُره رنگه
این سمفونی هماهنگه
ماییم که میزنیم نُتو فالش
آه، صبح از خواب بیدار
میری سر کار
کار، تکرار
در میاد، خرج میشه
میخری، خراب میشه
تکرار
یه چرخه ساختن لَنگه
دروغ هم زدن تنگش
تکرار
این طوری
یادت نمیمونه
که بَردهای
به شکل پنهان
[پل: شهریار]
بو دونیا فانی
دیر فانی
بو دونیادا
گالان هانی؟
[قسمت دوم]
شنیدی تهشو گفت
اونی که عقلو فهمید
داد باهاش قلبو رشد
ترسو کُشت
همه رو یکی دید
نه ریز، نه درشت
نه خشک، نه تَر
نه خوب، نه بد
فقط غلط و درست
یاد گرفت
هر جای هستی
تواَم یاد بگیر
همین جا که هستی
مسیح گفت خودت باش
محمد گفت باش تسلیم
من میگم
یالله بگیر تصمیم