[قسمت اول: تهمـ]
جلو ميرم با دل خالى
راضى ميشم با جيب پر
وقتم
جدى جدى
طلاس
قاضيه سخت
ناجيه عمر
نيس مثل يه گُلد روليه ديگه
كه تيك تيك تيك ميره تند
بسازه
توى خونه
كاخ و ويلا
قصر و باغ
با كشتى
جت اِسكى تو آب و
چند تا ماشين نو
يا شايد
يا شايد
يا شايد
يه جزيره
كه بخريمش
در بست
بديمش به قبيله
اونجا كه فكرم ميره
بهترينه
عظيمه
عجيبه
نميشه بگذرى كه
نميشه بكر نگی بش
پس بحث مايه نيس
فقط اونو بلدم
چه جورى دخل كنم و
چه جورى خرج كنم يا
واسه خونواده
كف دنيارو
چه جورى فرش كنم و
چه جورى فتح كنم
بُرجا رو
اونا يادم دادن
حسرت به دل نباشم
طلاش هم
وابستس بهش تلاشم
اولاشم
هنوز اما براش صرف
ميشه وقت
تا درآد نقد
پشتكارم
تنها چيزيه كه داره برام صرف
[همخوان]
قبلا تفريح بود
اما حالا ديگه نه
شك بود ترديد بود
اما حالا ديگه نه
وقتى ميفهمى خوب
كه بالا ميشه رفت
باز ميشن و
نميشه كه بشن
اين بالا ديگه جمع
قبلا تفريح بود
اما حالا ديگه نه
شك بود ترديد بود
اما حالا ديگه نه
وقتى ميفهمى خوب
كه بالا ميشه رفت
باز ميشن و
نميشه كه بشن
اين بالا ديگه جمع
[قسمت دوم: تهمـ]
وقتى كم سن تر بودم
شر مر بودم و
كله شق
ولى حسود نه
تحت تاثير درس گرفتم
مخصوصا
بى توجه به اونايى كه ازم بد
ميگفتن
ميدونستم الان مُفت ميگن و بعد
ميگُرخن
بزرگتر شدم
رد شدم
شد قد بلد
چون طبع
و بعد از بالا ديدم دنيارو
يه لحظه
وارد خلا شدم
تا با خودم
خلوت و بعد دعوت كنم
از عقل كه باشه
ميزبان قلب كه گفت
قرار نبود راهو تو اين پيشه گُم كنين
قرار نبود فیلم بازى كنين
تا گيشه پر كنين
قرار نبود تبليغ كنين
هرچى اعتياد داره
نبينين عاقبتشو
نباشه احتياط لازم
مثه اين
خاله توران هاى
نسل جارى
كه مغز كوچيک دارن
دست خالى
بهشون ياد ميدن كه
بگن پول داريم
با اينكه خوب
نى اونقد وضع مالى
علت دوامشونم
ملت جواتشونه
دورشون تموم ميشه
نميپرسن احوالشون كه
جوهرم جارى ميشه
ردشونو درجا بشوره
ماهيه تنگن
چون نيس جاشون توى درياى
شور
نميشيم پس ما يه جور
ميپزيم محتوايى
كه مفت نى
مخ طلايی
داريم سرمايه غول
پس مايه جور
ميشه تا آنتنو بگيريم
داريم نصاب خوب
كه بديم قبيله رو به
كل جهان نشون
[همخوان]
قبلا تفريح بود
اما حالا ديگه نه
شك بود ترديد بود
اما حالا ديگه نه
وقتى ميفهمى خوب
كه بالا ميشه رفت
باز ميشن و
نميشه كه بشن
اين بالا ديگه جمع
قبلا تفريح بود
اما حالا ديگه نه
شك بود ترديد بود
اما حالا ديگه نه
وقتى ميفهمى خوب
كه بالا ميشه رفت
باز ميشن و
نميشه كه بشن
اين بالا ديگه جمع
[قسمت سوم: تهمـ]
از اول تهمو ديدم
از اخر اولو چيدم
چرخيدم
چندى چند جا دنيا تا
طمع و مزشو ديدم كه
تلخ تر از ميهن بود
بدتر از اينم اون وقتى بود كه
قطعا فهميدم
توى اكثر باورا باختنه
حقيقت
مخفيه و
زيستن دردى كه
نا علاج يافتنش
جهنم هم همونيه كه
آدما ساختنش
چى ميشه آخرش ها ؟
چى ميشه آخرش ؟
من
گرفتم پيغام سروش و
به عرفان رسيدم
بزرگ شدم
مث كسى كه ميگه ايده ميدم
دلم به ديده اى وصل
كه خودم صاحبشم
صاحب شب
غروب ميشم
حاظر كه ظاهر بشم!
دوس دارم
بازيكنا برد بشه سهمشون
هميشه باشه جيباشون
پر مثله مغزشون
پ برام فرق نداره كی كيه كجاس
اگه كاربلد
تو كارشه و
هنوز سر پاس
چون این
[همخوان همراه سیامشق]
قبلا تفريح بود
اما حالا ديگه نه
شك بود ترديد بود
اما حالا ديگه نه
وقتى ميفهمى خوب
كه بالا ميشه رفت
باز ميشن و
نميشه كه بشن
اين بالا ديگه جمع
قبلا تفريح بود
اما حالا ديگه نه
شك بود ترديد بود
اما حالا ديگه نه
وقتى ميفهمى خوب
كه بالا ميشه رفت
باز ميشن و
نميشه كه بشن
اين بالا ديگه جمع
دگران