[ورس یک]
وقتی دیدمش اول
مست توو مهمونی میزد به پیرهن من چنگ
گفتم بریم بیرون کسی نی دم در
گفت بی معرفت، نه توو قرار اول جلو این همه جمع
اون هم قلبم رو هم مغزم رو زد با یه تیر
یهو رد دادم جلوش، شد سیگارم روشن
گفت چه مرگته، گفتم شده تا حالا عاشق شی
گفت عاشقیا، عاشقیا، عاشق
الآن هر کی پیشته قد من عاشق نی
عاشقیا، عاشقیا، عاشقیا، عاشقیا چی
میدونم هنوز ته دلت میخوای بمونیم پیش هم
تو هنوز اعتقاد داری به یه روز دیگه به هم رسیدن
توو یه روز زمستونی سرد، یه روز میرسیم به هم، یه روز میرسیم آره
یه روز میرسیم عین برگ به درخت به زمین
ولی باز ما رو جدا میکنه رقص باد از هم
چقدر صدات کردم که نره به باد تنت
ولی خدا نبود انقدر که داد زدم
بعد تو خیانت نه، ولی از وقتی رفتی
اینجا میشه زیاد سردم
وقتی جای لب های داغت رو لب هام فقط میاد بهمن
من این زندگی رو میخواستم تا تهش با تو بیام دربست
ولی خطی های دلت همون اول پیادم کرد
بار آخر اشتباه کردی سیاست کردی
تو هنوز نمیدونی خیلی چیزها از این
[بریج]
توو پاییز زرد من، وقتی که دارم زل میزنم توو نگاه سردت
سه چهار شب، میخوام فقط، میخوام فقط بباره برف و
فقط بباره برف و، فقط بباره برف هر سه ماه فصل
عاشقیا، عاشقیا، عاشقیا
کاش یه بار هم که شده بزاری خودت رو به جای من