[کورس]
یه من اینجا داغداره
یه من مهاجره و آواره
یه من زخمی و خونی
یه من، توو لیستِ آبانه
یه من شده تبعید از خونه دور
یه من حبس تووی سلولِ سوت و کور
یه من منتظر حکم اعدام
یه من مفلوک تووی آئینه روبروم
یه من شرمنده ی خانوادست
یه من تحتِ تحریمای ظالمانست
یه من رسیده تهِ خط
فقط زدن به سینش دستِ رد
یه من اقلیت و بی پناهه
یه من محروم و بی قراره
یه من صدایِ عربدش
با لب و خشک و تشنه پیچید میگه العطش
[ورس یک]
اینجا لاشخورا علمش رو دارن
به گند کشیدن حتی عشق به خدا رو هم
تا دسته شعارن، بنده دلارن
پا بنده بتا ان بعد دست به دعا ان
این ها دیگه کی ان؟
خرافه، جادوی عقیدست و
اشک شوق بریزی رو تابوت حقیقت
بری پابوس ملیجک
کیسه هاشون خالی شه تا ناموس رو دریدن
با خون بها ملت قانون رو خریدن
افسار رو بستن به سانسور و امنیت
کاش پول نفت میرفت توو فانوس طریقت
تا بپیچه تو دی ان ای داغون عتیقت
نمیشم یه ماشین توو ماشین
از مغز میزام و الآن پاچید توو راهیم
تا ترس رو تووی خودم کشتم
نور حق درونم به سرعت رشد کرد
دیگه پاک پاکه، کولاک باطن
تو راهه تا کی، توپاکه کامل
یه پیکنیکی لا پاشه
توو مسیر رو اگه ریز بشی جا پاشه
یه تنه زده به گله خوک ها
به هدفش غذا دادن کله پوک ها
رفت گندشون تا
جامعه توو بنگ و شیشه ترامادول غرق
کر کنندست این خبر ها دورم
رسانه ها غبضه ی فراماسونن
میگن حجابت رو شل کن کروات رو نه
کد ها رو میشناسم، میاد به پیشوازم
آگاهی نزاشته جای پیچ واسم
نمیزاره بره به بی راهه
میگی فرستادمی و نمیباره
پشت یه ویرانه، جلوم یه دیواره
هنوز پی کاره عجب دلی داره
که سکان دستشه پشما رو ریزون
رو برنامه زین کرده اسبا رو میزون
هر چی بت ساختی رو از پایه ویرون
تنها توو گوده و الباقی بیرون
به حق وصله نه به حزب و جناح
انسانیته که چشم و چراغشه
پایِ هدفش جونش هم میده
مهم نی زیرِ پرچم بره اسم و صداش
پیشگوئه نمونش
به زودی میبینی خرمشهر میگیره کارماشو از اینا
از اشکِ تمساح تا سو استفاده از اسم جانباز و شهیدا
به حرمت مادری که خون گریه کرد
پدری که به وطنش جون هدیه کرد
قربانی شدن تا ایران بمونیم
بی حکمته بی هوا و بی آب بمونیم؟
نه تو جرقه شدی تووی انبارِ باروت
نپرس به دستِ کی پروانه ها سوخت
به قیمت نفت فروخت الماس و یاقوتو
کثیف کردن حتی دستا رو با خون
تو جرقه شدی تووی انبارِ باروت
نپرس به دستِ کی پروانه ها سوخت
نمیمونه اسمِ هیچ کدومشون
عوضش خوزستان تووی افسانه ها موند
[کورس]
یه من اینجا داغداره
یه من مهاجره و آواره
یه من زخمی و خونی
یه من، توو لیستِ آبانه
یه من شده تبعید از خونه دور
یه من حبس تووی سلولِ سوت و کور
یه من منتظر حکم اعدام
یه من مفلوک تووی آئینه روبروم
یه من شرمنده ی خانوادست
یه من تحتِ تحریمای ظالمانست
یه من رسیده تهِ خط
فقط زدن به سینش دستِ رد
یه من اقلیت و بی پناهه
یه من محروم و بی قراره
یه من صدایِ عربدش
با لب و خشک و تشنه پیچید میگه العطش