:آپریصا در صفحهی توییترش در مورد آهنگ سرب نوشت
سرب ثمرهٔ سه سال سرکوب احساساتِ رَوندی که منو به سَمتِ افسردگی و انزوا سوق داد. این مسیر بهم ثابت کرد که رپ فراتر از یک وسیله برای تخلیهٔ عقده و مصرفِ الفاظ. سرب یعنی گلوله، همون گلولهای که ابتدای قطعهٔ اشک باهاش شخصیتِ قبلیِ خودمو کُشتم
نه نمیشه منو بشناسی
من نمیزنم بهت حرفای احساسی
فاصله بگیر ازم چون خوب میدونم تَش
میزنم به زندگی و بختت آسیب
بدن لعنتی من پُرِ زخمِ دختر
شک نکن میزنم به دلت ضربه محکم
مهم نیست برام بشکنی یا نه
برام راحتِ گفتن حرفایی که سخته گفتنش
من از خیلیا پُرم
نفس نمیکِشم ، نفس میبُرم
چیزی ندارم برا از دست دادن
تو سینم دَم به دَم سرطان حبس میکُنم هر روز
پَ منو از رفتن نترسون
نفروش سَرِ من سریع غرورتو ارزون
کاش هیچوقت منو تو نمیدیدی نه
کاش اَکتِ لعنتیم قلبتو نمیلرزوند
نه این حرفارو از یاد نبَر
تو هیچجوره نداری از دردام خبر
خنجر خدایی دیگه اُفت داره واسه من
چون رِفیقام فرو کردن تبر تو کمرم
حوصله ندارم برات ادا در بیارم
من نمیکِشم کنار اگه یه جا کم بیارم
اولویتهای من معنوی نیستن
من هر کاری میکنم تا پول در بیارم
میدونم دوست داری که با من یکی شی
ولی کنار من تو هیچوقت خوشبخت نمیشی
برو با یه پسری که عاشقته
نه یه پسری که حتی نمیدونه احساس یعنی چی
من خیلی وقته سنگدل شدم
اگه کوتاه نیای میکنم دست روت بلند
پس بزار برو دیگه منو وسوسه نکن
چون بکِشمت نمیتونم ترکت کنم
من علاقهای ندارم به علاقه داشتن
سیدِ گُلِ سازشو وسطِ خرابه کاشتم
من تو اوج شلوغیا تنها بودم
صدتا دوست داشتم که منو دوست نداشتن چون
تو منو نمیفهمی نه
من ندارم حوصله دیگه برا جنگیدن
من خیلی وقته میخوام بخندم
ولی هیچ دلیلی ندارم دیگه برا خندیدن
با هرکی که میشناسی فرق داره ذاتم
من تلختر از خاطراتِ بچگیاتم
من غرق دریای تو عمق چشاتم
من ساکن خیابونای بغض صداتم
بذار برو دیگه قیدمو بزن
این زندگی میزنه یه روز کلمو به سنگ
بذار برو نذار خُردِت کنم
جمعُ جور کن خودتو مغرور باش یکم
دنیای من و تو پُر از فرق و تضاده
ارزش قائل نی اینجا نَر برا ماده
به بُنبَست میرسه سَر و ته جاده
اجتماع آلوده به یه مریضی حاده
دنیای تو قشنگه ولی
توش تجاوز نمیکنن بِت تو کلانتری
همه اجازه اظهار نظر دارن و
به زور نمیکشن رو سرِهیچکس روسری
زندگی یعنی تحمیل درد
به آدمایی که میشن بیانگیزهتر هرشب
حق به حقدار نمیرسه نه
برا بالایی مهم نی اگه پایینیها تلف شن
ببخش منو، من حالم خوب نی نه
زوم میکنه فقط رو خودم دوربینم
به بغض من نیشخند نزن
من پرورش دادم صدتا مار تو آستینم
حرفِ آخرمو همون اول زدم
من بالاخره میره زیره تیغ گردنم
بومه نقاشی ما سیاه بود و بابام
آرزوهاشو میکشید رو زرورق
من یه گلولهی دو سر سُربم
رو باختِ من خیلیا قسم خوردن
اگه پاش بیفته از رو نوکِ قُله میپرم
نترس نمیمیرم من خیلی وقتِ مُردم