Sokoot

[هم‌خوان]
سکوت راه چاره اس
سکوت عاشقانس
سکوت جاودانست
من آزادم و
واژه ها حبس

[قسمت ۱]
سکوت قوی تر از هیاهو
اینو موقع قدم زدن تو جنگل فهمیدم
دعوتم کرد رفتم دم آغوشش
انگار دنیای درونم و باز از اول دیدم
سکوت اقیانوس دریا دلا
پیله پروانه ها
میوه افکار باز
یه الماس ناب
که از آن ماست
مستیش از اون کهنه شراب
صد ساله هاس
از سکوت عشق جاریِ
هوشیاری ذهن فانیِ
مثل زدن یه پلک آنیِ
روح راهیِ جسم خالیِ
وصل میشیم به لای تنهایی
نخ شل میشه راحت رها شی
که تو تقویم و ساعت نباشی
انقدر در جریان شناوریم تا نخ نما شی

[هم‌خوان]
سکوت راه چاره اس
سکوت عاشقانس
سکوت جاودانست
من آزادم و
واژه ها حبس

[قسمت ۲]
سکوت مادر مراقبِ
خونه آخر مشاهده
هسته ی درون مکاشفِ
بذار بازش کنم واست
با زبون محاوره
صمیمی ترین رفیقتو چند ساله ندیدی
چشتون به هم افتاد و از جاتون پریدین
میکشیش به آغوش چشم بسته ساکت
کدوم کلمه اس که بشه وصف حالت؟
یا اونیکه اسمش میاد زود میگی عشقمه
نشسته رو به روت و میگه دور بشیم بهترِ
سکوت پر پر یه قطره اشک پشتش
چی میخوای بگی؟ قلبت زخم خورده؟
یا روح پژمرده؟
یکمی لوس هر جفتش
چون تا بینهایت واژه درد عمقش
اونجاس که میشکنی با باور چک خورده
میشی یه گوشه نشین حال خراب افسرده
در سکوت که بخشش میاد
البته با جراحی با درد زیاد
بهم نیرویی میده که لبخند بزنم
حتی وقتی جلو چشم که میشن غرق کشتیام
با سکوت میشه ناتمام موند
نا گفته ها رو از نگاه آدما خوند
جاده زندگی رو با صفا روند
که به جای باحالی ختم شه ماجرامون

[هم‌خوان]
سکوت راه چاره اس
سکوت عاشقانس
سکوت جاودانست
من آزادم و
واژه ها حبس