[قسمت اول]
رودی
آسمونم سیاه
ستارههای آسمونم سیاه
رنگ چشام سیاه
موهام تو باد سیاه
گربم سیاه
رو کاغذ جوهر پس میده سیاه
آاااه
از قول دفترم گفتم به گوش مداد لختم
بریز بارون سیاهی که من زدم به بیخیالی
یه آرزویی گندهای ولی تو حکم محالی
چون من یه جوجه تیغیم که شب میخوابم روی آرزوهای دیرینم
صبح صفحم شده خالی
بزن بارون سیاهی رو سیاه تر از دفتر من پیدا نمیشه جایی
هستی یه بمب ساعتی و نگاه به دست چپم که چقد مونده باقی ، چقدر مونده کلمه
نمیشنوه یه صدارو کسی تو این همهمه ولی بخوام برات بگم دلیلشو
چون وقتی مینویسم میپاشه خون روی ورقه انگار با گلولهی شعر میدم جر
سینهی قصههای ملال آفرینتُ دو تا آینه میکارم اَ خوشی جلو هم
یه بند میرقصم توی یه بند چون کله دنیا همینه خوب
[همخوان]
شب برسه خواب
خیال بیدارو میگیره
بیدار میخوابه
خواب جای بیدارو میگیره
این خاک گل میشه
این گل خاک میشه
یه روز فرشته میآد
جای دیوارو میگیره
[قسمت دوم]
باغبون من دستم طبره
شاید نابودی ماست حل مسئله
میگن آخرش هممون میمیریم ته این چاه
من میگم تازه شروع میشه از اولش
میل به نابودی تویه منه از روی آگاهی
میل به آفریدن تومه تو دشت گمراهی
شکفتن سخته وقتی هوا پر ابرو یه قطره بارونو نمیزنه به ریشهی مغزت
همیشه سر دو راهی
گربه اومد موشو بگیره افتاد تو چاه پوچی
رنگ امید به دیوار یا غبار فراموشی
از بچگی نشون دادن این چرخه تکرارو
یه روز گربه موشو میخوره هیچ شکی توش نیست
که دوره گردون اونو برگردوند
سر و تهش یه آشغاله
قاضیشو ایستگاه کنم
بگم همش کاره مائه
بگم اون که مرده من بوده
اون که فحش داده محموده
اون یارو که تو کاج مرد ، اونم کار من بوده
صد در صد کردم تضمین
خلافکار اصلی خودکار منه رو تن فاسد شهرم پاشیده اسید
[همخوان]
شب برسه خواب
خیال بیدارو میگیره
بیدار میخوابه
خواب جای بیدارو میگیره
این خاک گل میشه
این گل خاک میشه
یه روز فرشته میآد
جای دیوارو میگیره