[همخوان: تی دی]
کاش همه چی ساده بود، میرسیدی به آرزو
میری به جای دور، تنها بی سایهبون
[ورس ۱: علی اوج]
دیگه بریدم از زندگی و سیاهیش
خسته از فشار عصبی باعث خیالیش
وقتی دور و برت میکشن حصار
فکرت میره به جایی که بزنی یه نقابی به فیست
همه روزا رفتن و اومدن باز تو خوابی
حتی واسه خواستههات نداری حس و حالی
مثل من میشی و با همۀ باختههاتم میسازی
از شروع تولدت تا الآنت بیماری
چی داری جز یه خندۀ تلخ نه؟ از توی حسرت
هرکی اومد تو زندگیت فرداش تو رو ترک کرد
اینم میشه اضافه به خاطراتت
حس میکنی که همۀ دنیای فاضلابت تا به حالش
ندیدی که طرف تو ساده باشه
رفتارشم روی تن تو هنوزم یادگاره
هه! همینجوری بمون خوبه فازش
ولی همشو روی حساب خوب بذارش
[همخوان: تی دی]
کاش همه چی ساده بود، میرسیدی به آرزو
میری به جای دور، تنها بی سایهبون
[پل: تی دی]
یه راه دور و تاریک، با حس پوچ و خالی، از هر دفعه عمیقتر
داغونم...
یه راه دور و تاریک، با حس پوچ و خالی، از هر دفعه عمیقتر
داغونم...
[همخوان: تی دی]
کاش همه چی ساده بود، میرسیدی به آرزو
میری به جای دور، تنها بی سایهبون