[ متن/تکست آهنگ " ربات " از پوریا پوتک از آلبوم کاناشی ]
؛[مقدمه]؛
یه شخصیت بزرگ یه جمله خیلی قشنگی داره که میگه
اکثر فرهیختگان به دین، انسانهای بزرگ، دولت مردان، بیاعتقادن»
ولی چرا این بی اعتقادیشونو تو ملا عام نمیگن؟
«به خاطر اینکه درآمدشونو از دست میدن
درآمد
؛[قسمت ۱]؛
دیگه ندارم من به هیچی اعتقاد
نمیدونم این دینو این وسط کی کرد اختراع
وقتی نگاه میکنم به دور و ورم دقیقتر
میبینم فقیرا از دیروز شدن خب فقیرتر
وقتی طرف نمازش حتی یک روز نشد قضا
ولی حتی پول نداره واسه یه وعده غذا
وقتی حتی سنگ قبر قیمتاشون فضاییه
به جرم رابطهی عشقی دادگاهِ قضاییه
دیگه ندارم من به هیچی اعتقاد
انگار خدا نداره با آدما خب ارتباط
دست یکی اسکناس رو لبِ یکی التماس
ای خدا به من بگو عدالت تو پس کجاست
همینجوری آدما میشن بیاعتقاد
وقتی این همه کشتار با دین نیست بی ارتباط
وقتی یکی داره اونجا جون میده تو سوریه
میدونی این قضایا تو ذهن من یجوریه
حتی نماز خوندن انگار الانی خب پولیه
الله اکبر سر رو برید قصدش حوریه
وقتی روایتا پر از تناقضن
دخترا تو خیابونا مورد تجاوزن
وقتی مادرامون سنگر ندارن
حتی پول یه دونه نون سنگک ندارن
وقتی بچههامون همدم ندارن
حتی قبرمو قبل مرگم کندن برا من
وقتی قلبم از درد یه جا سوخت
وقتی این همه دردو گرفت و به پام دوخت
دیگه ندارم من به هیچی اعتقاد
چون دین جز گدایی به ما چی آموخت؟ هیچی
دیگه ندارم من به هیچی اعتقاد
حتی یه ارزن نداری جلوی من اعتبار
وقتی هنوز جنگه بین نازی و سیاه پوست
وقتی حکم اعدامو صادر کرد قاضیِ بیناموس
بذار مسجدا اذان نگن، کلیساها بی ناقوس
وقتی صبح و شب زندگیِ من شده کابوس
دین، یعنی عمق فاجعه
دین، یعنی زن کمتر از سگه تو جامعه
دین، یعنی زیر پارچه رو بگیر گیره بزن
دین، یعنی دوازده ماهِ سالو سینه بزن
دین، یعنی اختلاف بین مردم
یه بیماری حاد یا یه نوع سندروم
یعنی بشین سر جاتو جر نزن
یا با ما باش، یا که بمیر، پس زر نزن
دین، یعنی ندارم من به هیچی اعتقاد
دین، نداری جلوی من یه ارزن اعتبار