[همخوان]
میگه به من رمزو بگو
از اون ور مرزا بگو
آشکارا بهم راز بگو
از برق رو الماس بگو
به یادش سر میزنم و میرم
بهش لبخند میزنم و میگم
یادت نره دو تا بال دارم
یهویی پَر میزنم و میرم
[قسمت یک]
میگه خالیه جایِ تو هر شب
میگم مونده این قلب من ایران
با یه چمدون آرزو رفتم
با یه چمدون خاطره میام
ولی کار من نی دو سه روزه
میخوام به رویا بزنم بوسه
شدیم خبره زیرآبی رفتن
فقط لش با کوسه
میگیرم شکارو من از شیر
جی تسلیم نمیشه پنج شیر
من عاشق ادب و شعرم
ولی رفیقام بهم میگن شمشیر
کصخوار ترس زندگی لحظه
بدخواه هام با همن دسته
ولی تخمم نیست بازم تنها
توو این کوچه ها میزنم پرسه
[همخوان]
میگه به من رمزو بگو
از اون ور مرزا بگو
آشکارا بهم راز بگو
از برق رو الماس بگو
به یادش سر میزنم و میرم
بهش لبخند میزنم و میگم
یادت نره دو تا بال دارم
یهویی پَر میزنم و میرم
[قسمت دو]
کش ها دسته دورش بنده
جیدال کاسبه رو لب هاش خنده
راجع بم کص میگن آدم های کوچیک
چون بزرگ شده کار بنده
بگیر ویدئو میشه وایرال
بگو کصشعر مثل بایرام
بهم کص بگین میرم من یوتیوب
بهش میخندم جونمی دایی لایک ها
این روزها اون ورق که سبزه
میگن فقط تووی حرف های زرده
شعرم سرخه و میگیرم کُشتی
با دست های پشت پرده
اون که میگفت میمونه همراهم
بودم مرحمش موقع دردها
بدترین زخم ها رو بهم زد شاید
چون میگفت بودش عاشق زخم هام
[همخوان]
میگه به من رمزو بگو
از اون ور مرزا بگو
آشکارا بهم راز بگو
از برق رو الماس بگو
به یادش سَر میزنم و میرم
بهش لبخند میزنم و میگم
یادت نره دو تا بال دارم
یهویی پَر میزنم و میرم
به یادش سر میزنم و میرم
بهش لبخند میزنم و میگم
یادت نره دو تا بال دارم
یهویی پر میزنم و میرم
[قسمت سه]
بی اراده میاد یاد بچگی هام
اون روزها که بی دلیل رو لبخنده میاد
تا امروز که روو کمرمه زخم زیاد
شعرهام موندگاره تا میتپه قلب ایران
دوست های سابقم پیشم چرا نیستن
هر چی معروف میشی تنها میشی انگار بیشتر
من اون شاعر مریض مسافر رو مینویسم
چون این قلم بوده تراپیستم
ورق میسوزه، رو شعرهام آتیش ریختم
دروغ هم نکردم قاطیش هیچوقت
هم یاغی ام هم میرم زیر لِنگت
ولی سریال نی جیدالم جاوید نیستم
این روزها رفتنو یکی یکی درس دادم
باید حواسم باشه دل رو به کی من دادم
باید بگیرم ناز دارم وقت پس دادن
توو حرف دوستن توو عمل مثل کفتارن
هر روز دارم جسارت میدم من به بیت هام
تخممه بده رپ کنِ اهل بیت باهام
آره کوچ کردیم غرب دنیا
ولی هنوز نزدیکیم مثل رگ به تهران
میدرخشم عینِ الماس
اینم مخزن راز سیل حرف هاست
نذاشتم شهرت کور کنه منو
جاش چیزی که کور میکنم چشم بدخواهست
[قسمت چهار]
کل ایران میدونن من با کیا بستم
این ها وفادارن تا آخرش داشی ها هستن
از اول هم فرق میکرد با ناشی ها خطم
ما رو ایر بازی نمیکنیم مافیا اصلاً
پشت پردست بازی بشین ور دست دایی
کش ها سینه نمیزنن ولی دسته ان دایی
دیشب فکر میکردم شدم شهید رپ فارس
روی آب حوری ها میکردن لپ دنس دایی
مثل رفسنجانی میخوان حذفم کنن
من ندارم فکر رفتن جایی
وقتی رو بیتم متهم به قتلم حاجی
باید با عزرائیل فیت کنم رسماً دایی
سلامتی شیر قوزا قطب ایرانن
نشنون از ما به دل خرده ای دارن
اگه دیدی اینا میگن گنده ان توو رپ
راست میگن چون همشون تخم جیدالن
تووی نسل شعر من توو گوش کی نیست
تیمم ثلث رپه یه لاشی تووی تیم نیست
علی جی بچه شمرونه ولی خونگی نیست
میکِشه گوه خورها رو یکی یکی از توو پریز