جا اضطراب مردن به فکر این زمین باش
ما پادشاه اونیم یا کلمون کنیزاش
واسه انتقام خودت چند تا خونو ریختی
تو بی باور من باور هر دومون گریختیم
از دست قصد وصل ما
قسم به نسل دستو پا
ردن تو هر چی وصف حال
عصر طوفان عصر ماست با دستای باز
کل زندگیم و میدوید مخم
رو چیزایی که برای تو میدونم پوخن
کل شهرو میکوبم تو هم
با چهارتا جمله ای که میسازم رو هم
کشیدی کشیدم کشیدی کشیدم
ربع زندگیم میمونه کشیدن
غریب غریب غریبگی کیه
بی طرف برندست همیشگی اینه
منو میشناسی شمع و شوپن
دور از شلوغیا خزو لمپن
کله شهر تو شک و شبهه ان
من پر از خوشی توی کلبم
پیم دوماس من پالسام و مدرن
الف اون پائولو و لایتای کوهن
وقتی هرچی گیر بود رد شدی
خوب جواب میگیره پالسایه مخت
روشنایی خورشید درخشش میکند و ما اینجا
زنده شد آنچه مرده بود بی پروا در اینجا
برای رشد ما این نشانه ها هم همینجاست
زنده شد در اینجا
من یه اوجه بی دلیلم قاتله قاتله این زمینم
من یه برجه نیمه خم غرش رعدی که بد مهیبم
از خواصم خلق خود رو پر شدم همه جا من همینم
پیامبر شما من غریبم، من دیوانم، من عجیبم
دل به چی تو دنیات دادی که کردی اشاره به کل دنیا
برد دادی به بردات خیلی و دلخوشی اما به کهنه بردات
دعای مادر، لبخند دوست، مرگ سرما تو وودکای روز
شاخه ها تو دستام گل داد آرزوهام شد کارای روز
اوف دیگه نفس نمیاد قفس دنیاست پس قفس نمیخواد
تو دست من مشتی مرض نمیاد با اینکه ویروس و کنه ست نمیگاد
عادت میشه این برتر بودن سیاه و سفیدش قلباً خوبن
قناعت همون خوشبختی بود تمام صلحا تو بخشش بودن
بنویس قضاوت فقط مخصوص خداست
بنویس حماقت جداست رشادت جداست
بنویس اول قصه که هممون بودیم
بنویس یکی بودو یکی نبودش کجاست
بیا و این جهش رو لمس کن