[متن آهنگ «پنجره» از مهیار سزاوار]
[ورس]
همه ایده آل هامونو کشتن
یه سایه زن بود پشتم
نگاهش کردم
با انگشتم نشونش دادم برگایی رو که خشکن
گفتم پاییز
گفت این پنجره ها نیستن
گفتم دروغه
گفت اینجا دیگه درختا نمی ایستن
من سکوتم شد به بغض، بغض
اشکام چشامو شست
برگشتم از نگاهش
رفتن چشمام به سمت عمق
پنجره ها کجان؟
من دنیای بزرگ میخواستم
نه این دیواری کهنه
نه ساختمونا نه برج
یه جایی که فقط سینه ی من باشه
تنها تکیه گاه تو
تو باشی پهلوی من
میپرم از خواب قبلی
میمیرم هر بار تو خواب بعد
چه تلخه که شاهد دیدن ریختن برگا بودم
چه تلخ افتادم تنها از دست باد و
باد میدوییدش سمت من
میپرم از خواب قبلی
میمیرم هر بار تو خواب بعد
مرگ مرگ مرگ