Padeshahe Abra

[مقدمه]

اممم هاا
اممم هاا
یه یه

[همخوان]
ده ساله می گذره پای حرفامم هنو پای حرفامم هنو
فک می کنن پادشاه ابرائم نه من پادشاه ابرائم
ده ساله می گذره پای حرفامم هنو پای حرفامم هنو
فک می کنن پادشاه ابرائم نه من پادشاه ابرائم
با خود خدا بستم قرارداد کار رو
خود خدا اینجا قرارداد ما رو
می بینی اون بالا قرارگاه ما رو
می گی منم می خوام یکی اَ اونا باشم

[قسمت ۱]
اثرمو می ذارم انگشت نگاری
امثال ما هنوز انگشت شماریم
شمرده شمرده می شیم نزدیک تر
حقیقتو هنومی بینی تلخ نی نه
(دیدم اونور سکه رو (بلاه بلاه
نه شیر بود نه خط
یه قدر مطلق
نه زن بود نه مرد
یه صفحه بلند
نمی داد زمان معنی
روان درویش
توی توانم نیس
ولی تا بی نهایت می ریم

[همخوان]
(ده ساله می گذره پای حرفامم هنو پای حرفامم هنو (ای
فک می کنن پادشاه ابرائم نه من پادشاه ابرائم
ده ساله می گذره پای حرفامم هنو پای حرفامم هنو
فک می کنن پادشاه ابرائم نه من پادشاه ابرائم
با خود خدا بستم قرارداد کار رو
خود خدا اینجا قرارداد ما رو
می بینی اون بالا قرارگاه ما رو
می گی منم می خوام یکی اَ اونا باشم

[قسمت ۲]
آه راستگوئم بپرس از صادق
تاجرم بپرس از کاسب
غیبت نمی کنم حاضرم
اسمای خدا
دنبال اسمای خدا
ذکر روی لبم
ذکر روی دلم
فکرای گناه نه
می کنم پمپاژ هنو
ده ساله می گذره دشوار نبود
ده ساله می گذره پشتکار نبود
ده ساله می گذره هشدار نبود
لب مرگ رفتمو برگشتنم
باشکوهه انگار سر لشگرم
اینا همه کار خداست
نگاه نقش اولم من

[پایانی: سمپل]
خدا می گه اگر کسی یه خورده بیاد سمت من ده دقدم میام. ده تا بیاد من صد تا میام و اگر به اندازه ی صد قدم به سمتم بیاد من با تمام وجودم دیگه می رم پیشش. بعد چی می شه؟ به واسطه ی من می بینه به واسطه ی من حرف می زنه. به واسطه ی من با مردم راه می ره توی خیابون. یعنی دیگه وجودش در اختیار منه من می شه. قلبش با منه. دیدش اون دیدی می شه که من می گم مردمو اینجوری نگاه کن. بعد دیگه اون چیزایی که من ازش خواستم نگاه نکنه پشت سرشو می کنه نگاه نمی گنه. حرف می زنه ولی دیگه حرف چرت و پرت اصطلاحا نمی زنه. هر حرفی از دهنش در نمیاد. یا حرف نمی زنه یا حرف متین موقل و الهی می زنه