Owje Parvaz

؛[قسمت اول]؛
چمباتمه . زده کنار دیوار
قول داد بهم . بام میمونه بیدار
باز من چند تا عکس و تصویر
وای من اه صدتا فکر و تصمیم
هه تا حالا با بال من پر زدی؟
سر کسی رو از تن زدی
تو ترس و وحشت اشک و عقده
لرز و بغش شک و شبهه
دنیا فرق بینش مشتی دره ها تا قله
کوچیکا دیروز امروز برات میشن یه چیز گنده
چهار پاره استخون لای پوستو
بالای پشت بومه راه سوختو
زخم های کهنه و سلاح دوستو
جیغ های پخته و صدای رو مخ
همه چی میگه برگرد
قدم برندار احمق

؛[همخوان: جاستینا]؛
بیدار مثل یه بغضم و بیمار
از همه خسته و بیذار
خیره به عکس رو دیوار
بی رحم پر از درد و کینست
دلی که عاشق و بی ترس
میره به جنگ ولی بیکس

؛[قسمت دوم]؛
جنگـــــ الان بی سرپناه
رفتی با کله تو هر منجلاب ، بی هر طناب
ببین میدونیم میمونیم دیوونه
ماها میسازیم میرونه میکوبه
تا بود که بوده بازی با اونه
بازنده ها تو و برنده بیرونه
ساقیا وحشیا لاشیا مشتیا
عاقلا احمقا عاشقا ابلها
بدونید بگیرید خداست یه دونه هه هه!
یه قدم دو قدم بازیمو بلدم
یه نفر دو نفر جمعتون طرفم
نترس که پپس و زندگی دلست
و نباز به هوس
پر گل ببرین آواره ترم
از اونی که بخوای درآری آماری ازش
امسال تو که لا ماچ ن.ن.ش شدن
لش باز حالا با ماها چپن
خوشگل اینجا گشنن
حس ترسو کشتم
من بزرگ برد و باختم
هه! حیف باشه دشمن

؛[همخوان: جاستینا]؛
بیدار مثل یه بغضم و بیمار
از همه خسته و بیذار
خیره به عکس رو دیوار
بی رحم پر از درد و کینست
دلی که عاشق و بی ترس
میره به جنگ ولی بیکس