بعضی مواقع توی خیالم
میسازم یه اتاقِ رنگ قرمزیو
میزنم به کَفِش تخت میز کارم
واسه ی فراغتمون تلوزیون
بزنیم زنگ دعوت کنیم همه رو
کلی رفیق تو اتاق تاریک و تنها
وقتی همگی باهم مشغول فیلمن
چقدر دلم میخواست یک کاری کنم باهات
مثلا لبمُ بزارم پشت موهاتو دستمم دستتو محکم تر بگیره
اما نفسم خسته شد
به خودم اومدم دیدم روی تختم وِلو
تکرارِ هوازی ، تکرارِ هوازی
میدوئم فراموش کنم کنارِ تو داشتم یک حال اساسی
فکرای وسواسی که چرا بدت اومد یک باره از پاستیل
شروع شک من از اینجایی که دیدم نداری علاقه نه مایلی
ما هم پابند طناب سلایقیم بنابه دلایلی
دلبری کرده اینجا کلاغه برای شیر
و طلاقِ نمایشیتو راه انداختی که چی؟
ساختی که چی؟
حالمو کج کنی ای کاش راهتو صاف میکشیدی و میرفتی
در پاکتو بستم لبمو زدم به برچسب به علاوه یه ذره تف
که هرچی از من توش کلمه شد عین علاقه ی من به توست
از حال بدم هم میفهمی پی مسائلمم
اما دلمم نمیخواد هرشب توی رویای تو السّاعه نرم
(شد ورد زبونت (مرتیکه ی هرز
(شد جزئی از تو (هر تیکه ی من
(دقیقا تو سرمی (نزدیک فکرم
(یک روح ضعیف موند واسم (از این که انقدر رفتی
یه قتل آشکار، تو و خاطراتت توی سطل آشغال
(عطر آشناتُ تو صبح سرد ناشتا (میشنوم
تکرار هوازی ، تکرار هوازی
میدوئم فراموش کنم کنارِ تو داشتم یک حال اساسی
از زیر زمین مترو ، فکرمو پخش کردم تو واگن شدم باز
اسیر همین هدفون که رییس و رفیقم شد
مغزم میکَنه مین از زمین خاطراتم میگه
اینم از این ، قلبم چشم غُرّه میره میگه
یالا بگذر ازین عوضی
دست و پام تو حالت قهر که چرا به ناکجا عینا هی رفت
اما من با کلی آدم به سمت جلو روی ریلم ایول
تَوان ازبین بردن تمام تو رو معلومه ندارم
اونی ام نشدم که نتونم خودمو از لونه درارم
اما حس میکنم که تو و کتاب و موزیکای ناب و سیگار و
اون همه کار و بار و کادو ها دیگه تمومه برا من
(شد ورد زبونت (مرتیکه ی هرز
(شد جزئی از تو (هر تیکه ی من
(دقیقا تو سرمی (نزدیک فکرم
(یک روح ضعیف موند واسم (از این که انقدر رفتی
یه قتل آشکار، تو و خاطراتت توی سطل آشغال
(عطر آشناتُ تو صبح سرد ناشتا (میشنوم