Migzaran Rooza

[قسمت 1]
ساکت یه گوشه خیره به چراغ
انقدر بیدار تا تیره شه چشمام
داد بزنم چی بشه؟
به چند نفر میرسه صدا؟
یه رویای از یاد رفته
استعداده نابِ بر باد رفته
یه زخم کهنه که سر باز کرده
کلیشه ی پرنده قفس و فراموش کردنِ
پرواز تعلیق توی تاریکیِ مطلق
سوختنِ کاملِ تمامِ شمع هام
رنگ باختنِ رنگا گذشته آب از سر
صد فرسنگ غرق توو عمقِ دریا
میمیرم هر شب
زنده میشم توو صبح فردا
نقطه نقطه نقطه
خط خط خط
نقطه نقطه نقطه
هدر رفت کلِ عمر به خودت نیومدی
هنو عقده شد یه مشکل
هر چند وقت شوکه دوره خودت
میچرخیدی زمزمه میکردی سرسختم
تو که پُرِ پُرش ده قدم نرفتی خوردی زمین
از همین جا برگرد نه
قول دادم خودم با خودم حرف زدم
توو شعر سوم شخص اول شخص
همش منم وقتی از هر طرف
سنگ پرت کردن سمتم
تنهایی بهم گفت من داره سگم شرف
میگذره این روزا خط
میخوره أ دفترم

[همخوان]
میگذرن روزا
آب میشم مثِ شمع میشم کوتاه
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
میرقصم مثلِ برگِ زرد توو دل طوفان
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
آب میشیم مثِ شمع ، کوتاه
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
رقصِ ما مثِ رقصِ برگای زرد توو دل طوفان
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
آب میشم مثِ شمع میشم کوتاه
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
میرقصم مثلِ برگِ زرد توو دل طوفان
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
آب میشیم مثِ شمع ، کوتاه
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
رقصِ ما مثِ رقصِ برگای زرد توو دل طوفان

[قسمت 2]
تا جایی که مربوط به وطن بود
هر روز أ روز قبل بدتر بود
جر و بحث و سردرد بود
درد و غم و حسرت دود
ترس بود خطر بود
صف تنگی نفس
کفترِ مُرده پروندن نداره
انقدر نترسون
تا جایی که مربوط به وطن بود
هر روز أ روز قبل بدتر بود
جر و بحث و سردرد بود
درد و غم و حسرت دود
ترس بود خطر بود
صف تنگی نفس
کفترِ مُرده پروندن نداره
انقد نکن جون این شهر دیگه موندن نداره
همه چی هنوز عینِ قبله
پُر فحش و بد و بی راه زیرِ پوست هممون
وقتی انقد بی تاثیره
رپ دیگه خوندن نداره
ولی چه میشه کرد دل نمیشه کند
میدوئم با اینکه نمیرسم
توو این جماعت هیچ تغییری
حاصل نمیشه نمیره میخِ آهنی
توو سنگین باز
ساقه نکبت داره قورت میده هممونو
میشیم بی صدا محو رنگِ الوار لا به لا هم
میلولیم میلولیم ، چی بودیم چی شدیم
میدونی هنوز توو رویا دیروزیم
خودمونو زدیم به خواب
انقد توو این خواب میمونیم میپوسیم
دانای کلیم همه میبُریم میدوزیم
بی تلاش توو انتظار پیروزی
پیزوری ان همه رقیبا
ماها نمیخوایم بخوایم میتونیم
معتادِ این خوابای شیرینی ، بیهوشی
میگذرن روزا توو این تشویش
تو فقط بخند ، مجنون وار برقص
برقص با من بچرخ ، بچرخ بازم
دنیا چیزی جز این گیجی نیست

[همخوان]
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
آب میشم مثِ شمع میشم کوتاه
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
میرقصم مثلِ برگِ زرد توو دل طوفان
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
آب میشیم مثِ شمع ، کوتاه
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
رقصِ ما مثِ رقصِ برگای زرد توو دل طوفان
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
آب میشم مثِ شمع میشم کوتاه
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
میرقصم مثلِ برگِ زرد توو دل طوفان
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
آب میشیم مثِ شمع ، کوتاه
میگذرن روزا ، میگذرن روزا
رقصِ ما مثِ رقصِ برگای زرد توو دل طوفان