[قسمت ۱]
رویایی نباف برا خودت تو خواب غفلت
من اشک ندارم بلکه شده خشک بزاق چشمم
داره زباله قیمت آخه خریدار داره هر آشغالی
با گوشت و مرغ سیر نشدن، افتادن به جهانخواری
حلالواری نی زمان کافی
سواد داری؟ نباش فاشیست
اینجا انبار بشکههای شراب انسانه
پیدا میکنیو کسیو که گل بذاره سر مزار بن لادن
عقاید شنزار
دنیارو به دوش میکشه ارابه شیطان
شدن ملائک اسهال
ناخالصم مثِ متاع تهران
از بدو تولدم بودم آماده مردن
قورتمون میده زمین این خاک همیشه داره جا واسه خوردن
سلطه بوده پاداش قدرت
دیوار میده پس تاوان مشت پی جاساز غنچهم
پرتم واسه بچم میشم یه بابای کسمغز
به قصد سقوط بالای برجم
حالا چه تو چه خودم
اعتیاد داریم ماها به کشتن
گوش میدم به موسیقی زمینه، سکانس پایان عمرم شاهد جرمم
[همخوان]
بالاییم مثل ضریب کشتار
با کلمه تو نخ تغییر دنیا
میشیم دلیل طغیان
[قسمت ۲]
یه غوله تو جلدم
ساخته یه خونه تو ذهنم
گورتو بکن
خوبی تو قصهس
افسانهس مشتی
توی قفس مغزت نمیشن افکارم دستگیر
نی مهم که چی نوشت دربارهم تقدیر
جنگیام سرمایهم شمشیر
نداره معنا برام تهدید
به چی میتابی خورشید؟
بیداری جرم نی
اگه آلودهس هوا واسه اینه که ما سیگاری پختیم
من مریض رپم و رپم مریضه هست بیماریش مُصری
جا قلب تو سینه جا خوش کرده یه تیر سربی
تا حالا از خودت کشیده خوردی؟
تو بغل زانوی غم
ندارن خونوادهها کانون گرم
ملت درس میخونن تا داروغه شن
تهش میگیرن جا تو تابوت شهر
پشت دل شکستم راه افتادم جارو بدست
واسه ته چاه رفتن کردم پا تو یه کفش
قاچاق مینویسم بهم شک کنه قلم
یه چیزایی میگم میندازه مغزو به خطر
زیرا قصرو به شرف یا که حرفو به عمل ترجیح نمیدم و میکشم مرزو به یدک
[همخوان]
بالاییم مثل ضریب کشتار
با کلمه تو نخ تغییر دنیا
میشیم دلیل طغیان