[قسمت یک]
هنوزم حاظرم بریزم کُلِ دنیا به پات
وکیلبندم تو زندان چشات
هنوزم همآوازن، بغض تو گلوم و حس تو صدات
تو همونی بودی که دادی تغییر منو
بی تو تیرن همه رنگای رنگینکمون
ولی قبل تو حالم خوب بود
قبل تو انقدر شعرام غمگین نبود
حرصت در اومد، حرصم دادی
قبلمو شکوندی چهار-پنج بار
میکردی نقش بازی برام
منم بازیت میدادم عین کارگردان
میرفتی هرچند باز برمیگشتی
درگیر نفرت و بغض و اشکی
منم، یه پسر دل شکسته
که تو چند سالی هست براش چندتا عکسی
فقط، دیگه نمیشینه لبخند رو لبام
نفرت و کردم تزریق تو رگام
هیچوقت منو باور نداشتی و
اعتماد میکردی به حرفای دیگران
بیمرام، من که باختم برات
هرچند عشق تو ارزش باختن نداشت
اشتباه کردم به پات نشستم
اشتباه کردم کوه کندم برات
[همخوان]
هیچوقت دیگه برنگرد
اینجا دیگه جات پُره پهلوم
هیچوقت منو دوست نداشتی، بیب
قسم به این بغض تو گلوم
[قسمت دو]
قلبتو شکوندم، شرمندهام
هنوز زیر متکاته گردنبندم
هر شب یا نه، تو جنگم با قلبم
یه رَدیِ ولگردم که از عالم و آدم دل کندم
بعد تو، یه سال ناشتا چت کردم
سر صبح تو هر وضعیتی راه اومدم بات
با اون که میدیدم از همون اول آخرشو
میدونستم تهاش باخت میدم
فکر میکردم با بقیه فرق داشتی، نــه
توئم عین بقیه اصن نمیدونی عشق و احساس چیه
آره حق با توئه، من تو کثافت غرقم
ولی خیلیا بهم حسادت میکنن و
متنفرم اَ قضاوت کردن ولی خودم خیلیا رو قضاوت میکنم
کاش میدونستی دوستات پشتت چی میگن؟
تا نباشد چیزکی (این ملت کسشعر نمیگن)
تا کی باید لباسام بو گندِ؛ گوگرد و الکل بگیرن
تا کی باید صبحها زندگی کنم
هرشب بمیرم، درگیر الکل و آسپرینم
به چپم اگه فِک میکنی راست نمیگم
تهاش میمیرم، همه بدخواهام مرگمو جشن میگیرن
بسه؛ دیگه ادامهاش نمیدم
تو هم برو دیگه ادامهاش نده
این حرفا رو زدم تا خدا بشنوه
هرچند یه زمانی میپَرستیدَمت
ولی دیگه داره میمیره این حس لعنتی
که چند ساله یه زندونی تو سمت چپ قفسه سینمه
[همخوان]
هیچوقت دیگه برنگرد
اینجا دیگه جات پُره پهلوم
هیچوقت منو دوست نداشتی، بیب
قسم به این بغض تو گلوم