{متن آهنگ «هذیون» از سینا ساعی}
[همخوان]
مناز اینبابتحالم بده
که عمرمُ ریختیندور
من از اینبابتحالمبده
کههیچینشدهجور
اینچشم صبور
هرچیبودمنتظر نور
شداسیر دستزور
[قسمت یک]
زمستون ۴۰۱ ِ
یخچال خالیمنگام کردُ زدم باز سکسکه
اما گوشت تن من رو اجاق توباز استیکه
تا چشمبه میزاری سر ماهست هی چکه
یه جنگ نابرابر
هرچیفکر کردمکه بردم اما باختم آخر
خیلی وقته خواب ندارم
شدم تواینسیکل معیوب و این ماجرا غرق
آرزو شده داشتن یه خونه و ماشین
به جاش بالا میبرنهیعلمسیاسیم
یه زندگیسادهمی خواستم نه جوخه و اژیر
نداشتم به هیچ شرق و غرب و هیچ حزب نیازی
من که اصلا وقتنداشتمبخوامزبان یادبگیرم
اینا لاکچری هایین که برامفانتزین
بخوام آگاه شمبایدزمانوایسه بیشتر
من گرسنمه راجع به غذام واقع بینم
سرانهمطالعهدر نمیاد از باتلاق این شهر
ترجمه ها هم که خود سانسور تا قراردادبگیرن
از کجا بفهمم متن اصلی الانداده چیتفت ؟
اندوه اندوه اندوه اندوه
اندوه اندوه اندوه اندوه
ناخوداگاه مرفهین کهغیر عادین
توهمینشهر توکثیفتریننبرداذیتشدن
دانشمندا همایضا قابل اعتماد نیستن
نمیتونن قول بدن که غرض ورزی نکنن
پس تصمیمگیری سخته
شدم از اینگیجیخسته
یه اسیری بیارزش
تواینمسیر میری خلسه
نهنسیمیمیوزه
نه تصویری میرقصه
حالا فکر صورتیکه با سیلی
خودشوسرخمیکنهاز سیلی میترسه
[همخوان]
مناز اینبابتحالم بده
که عمرمُ ریختیندور
من از اینبابتحالمبده
کههیچینشدهجور
اینچشم صبور
هرچیبودمنتظر نور
شداسیر دستزور
[قسمت دو]
نسل تماشاچیان خسته از تماشا
امید به اینده صفره و به پرسه زدن ناچار
مرد عمل خشکش زده و با زهله ترک اشناست
لحظه لحظش از خودم میپرسم برده منم ایا ؟
این زخم بد نذاشت تا
در برم از باتلاق
اگه قلبم وایساد بزنید رو سنگ قبرم یادداشت
که یک روز میرویند از بذر تنم باغ ها
یکروز میرویند از بذر تنم باغ ها
هیچ رایحه ی خوشی نیست از بوی گند تاریخ
چه والده ی بدیه این خون کهکشانی
تو سلسله ی ازادی پوشش حد پایین
این روزا چقدر فکر میکنم به هوش هیجانیم
حس میکنم وطن یعنی انسان
کاش این استعاره تدریس میشد قبل از دبیرستان
اما پکر از این فقدان بشر زمین فساد
اسارت ما توزبان ساخته عبس ترین زندان
شد چه جهنمی اکران
اندوه اندوه اندوه اندوه
اندوه اندوه اندوه اندوه
سکوتِ از شکه شدن میگه هی سیاه حال
بگی ترسیدی مخرب میشه ازدیاد دال
منم فکر شکست دادن این حقیقت تلخ
و از مامان بابا بیشتره زور تربیت جبر
تو نقطه شروع وایسادیم و کو تا پایانش؟
این متودا از کجا میان میشن رو ما ازمایش
تقاص چیه ؟ این گردی که رو جامعمون ریخت ؟
همه چی افراطیه و خودت گویای همونی
جرمه یه لبخند جلو ندای سوزناکدرونی
تو این دشمنیا نمیشه با دوستات بگذرونی
مگه این حضیونا میزارن که تو راهت نمونی ؟
همه نامیم و جویای جوونی
مگه این حضیونا میزارن که تو راهت نمونی ؟
همه نامیم و جویای جوونی
[همخوان]
مناز اینبابتحالم بده
که عمرمُ ریختیندور
من از اینبابتحالمبده
کههیچینشدهجور
اینچشم صبور
هرچیبودمنتظر نور
شداسیر دستزور
Hazioon was written by Sina Sae.
Hazioon was produced by Pedram Azad.