Hazerim

؛{مقدمه}؛
هوشنگ گلشیری:
متاسفانه آنقدر عزا بر سر ما ریخته اند که فرصت زاری نداریم. پیام دقیق به ما رسیده است. خفه می کنیم. ما هم حاضریم. مگر قرار نیست برای جامعه مدنی، برای ازادی بیان قربانی
...بدهیم. حاضریم

[قسمت ۱]
از همون روز سرآغاز زندگی قوم اول
تو پشت برادر از برادر جا مونده خنجر
تو گوش مردم ساده حرف پیغمبر
رو سرشون همیشه چوپ حاکم ستمگر
خراج سال کشاورز و آهنگر
میرفت تو جیپ صاحب صاحب کاخ مرمر
انبارا پر از آذوفه صندوقا پر از زر
کنگر ، می خوردن ، مینداختن لنگر
اربابا فقط سر کیسه رو یه جا شل می کردن
حراج برده تو بازار روز بندر
همه بنده بودن و یکی بود سرور
واسه عوام قهرمان پرور
جوونای شجاع تو جنگ می شدن پرپر
دلا پر از امید و ترس روز محشر
تو بند بود آدم دانا و سخنور
تا حقیقت نرسه به عرض انور
همین چرخه گرفته تاریخ بشر در بر
تا امروز که من می خونمش اونو از بر
شب دراز و چش بیدار قلندر
به سر رسید داستان دوباره گرفته شد از سر
تعصب رو کلیشه نژاد برتر
واسه بیماری جنگ می سازه بستر
مرگ می رقصه میزنه دور زمین چنبر
همسایه روی دیوار همسایه میکشه لشگر
از آسمون می باره بارون خمپاره جر جر
رو زمین تیر زیر اقیانوس اژدر
خیابون میدون جنگه خونه سنگر
آلوده س حتی داروی هلال احمر
دست آلوده تر ، سیبیل چرب تر
ترس بیشتر ، امید کمتر
وضعیت هر روز داره میشه از دیروز بدتر
این یعنی دولتی نیست که رو من نزنه ضربدر

[قسمت ۲]
میدونم دوست دارین بدین این حنجره رو جر
چون مثه شما نمیزنم پشت تربیون زر
نمی ذارم بخندی به ریش من کر و کر
همه قراره بشن باخبر از سر و سر
من یکی توشون بد معتادم به رنج
خطرمو از رنگ و زنگ هشدارم بسنج
بفهم که من فشنگم الکی نیست آقا
دنبال دو تا بچم تو همهمه الاغا
تو پی خبری تو غار غار کلاغا
نمودار مرگ خونواده ها با طلاقا
تولد و مرگ من با ظلم توی یه ثانیس
دار و ندارم دو دست لباس گشاد عاریه س
که همیشه میزنه زار به تنم
میخام داد بزنم همه از خواب بپرن
چرا باید از رسانه دروغ داغ بخرن
خونا رو می خورن تا مغزا رو گاز بزنن
تا ما برقصیم وقتی اونا به هر ساز بزنن
تا ما کار کنیم اونا مثه گاو بچرن
چه به باده بره چه بخوره باد به سرم
تو می فروشی شرفتو من میدم باج به شرف
نفس بزن نفس بزن نفس بزن آ
گاه به گاه آگاه تا سر بزنگاه
تا نابودی انحصار و مالکیت
تا بی معنی شدن قانون و حاکمیت
تا ثروت و رابطه جاشو بده به قابلیت
تا روزی که این رویا بگیره رنگ واقعیت
تا کساد بازار آزاد و صادرات فقر
پایان راه پر از داد و آه طالبان حق
بیدار شو بیدار کن بیدار بمیر آ
به وقتش این چشا می خوابه سیر
فک نکن این عصیان فقط یه شعاره
من تا تش هستم همه چی بستگی به تو داره